بوشهری ها / سودابه زیارتی: او از سال ۱۳۷۸ با بازی در نمایش «هشتمین سفر سندباد» نوشته «بهرام بیضایی» و کارگردانی «حیدر مظفری» فعالیت خود را در زمینه هنر آغاز کرد، وی در کنار نمایش به ادبیات به ویژه شعر پرداخت. نخستین مجموعه شعر او با عنوان «به تنهایی برمیگردم» گزیدهای از سرودههایش از سال 79 تا 89 که شامل 26 شعر بود و در سال 91 به چاپ رسید. از دیگر کتابهای او میتوان به مجموعه شعر «جزیرهنشین» و «کتابشناسی ادبیات استان بوشهر» که در سال 95 منتشر شد، اشاره کرد. او همچنین فیلم مستند «باور کنید این هم یک شوخی بود» که زندگی و شعر علی باباچاهی-شاعر بزرگ معاصر- را روایت میکند به همراه «مهدی خنافره» کارگردانی کرده است.
موسوی، نسبت به انتشار آثارش وسواس خاصی دارد و معتقد است که شاعر باید ابتدا خود به رضایت از شعرهایش برسد و بعد آنها را منتشر کند. شاعر باید با خود صادق باشد و به مخاطب شعرش احترام بگذارد. موسوی میرکلایی، واقعبینی را نیاز ادبیات استان بوشهر به ویژه در حوزه شعر میداند و میگوید که عدم مطالعه و وابستگی به فضای مجازی، نویسندگان و شاعران جوان را دچار توهم کرده است. این شاعر 34 ساله همچنین معتقد است که از جوایز ادبی بوی خوشی به مشام نمیرسد زیرا نه داوران باسوادی آثار را داوری میکنند و نه صداقتی در این زمینه وجود دارد.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگوی کوتاهی است که درباره ادبیات استان بوشهر با او انجام دادهایم:
کتابشناسی ادبیات استان بوشهر حاصل پژوهش چند سال است؟ و منابع و مستندات شما در این پژوهش شمال چه مواردی بوده؟
کتابشناسی ادبیات استان بوشهر دربرگیرنده نود و پنج سال کتابشناسی شعر، داستان و ادبیات نمایشی و نقدها و پژوهشهای پیرامون این سه حوزه ادبیات استان بوشهر است. حدود دو سال زمان، برای گردآوری آن صرف شد و بیشتر منابع در واقع رجوع به خود اثر یا مولف آن بود. به طور مثال من برای آگاهی پیداکردن از آثار منتشر شده در جزیره خارگ مجبور بودم با چند شاعر و نویسنده ساکن آنجا تماس بگیرم و اطلاعات مربوطه را با ایشان چک کنم.
مهمترین نکته ساختاری یا محتوایی در ادبیات بوشهر از نظر شما کدام است؟
این سوال خیلی کلی است. به این دلیل که ادبیات بوشهر به یک یا چند ویژگی محدود نیست. هر نویسنده یا شاعری ویژگی خاص، نگاه و زبان خاص خودش را در آثارش به مخاطب منتقل می کند، اگر بخواهیم یک ویژگی کلی را که در بیشتر آثار ایشان وجود دارد، نام ببریم، توجه ویژه به بومیگرایی است.
شما در مقدمه کتابتان به پیشرو بودن استان بوشهر در حوزه ادبیات اشاره کردهاید؟ این اشاره با توجه به کدام مستندات قابل اثبات است؟
ببینید این یک حرف من درآوردی نیست. این صحبت به گواه اسناد و آثار منتشر شده در حداقل صد سال اخیر است. ما از صد سال پیش تاکنون در داستاننویسی معاصر ایران صادق چوبک، رسول پرویزی، محمدرضا صفدری، محسن شریف، منیرو روانی پور، احمد آرام، سعید بردستادنی، سعیدنیا و... را تجربه کردیم. در شعر معاصر نیز به غیر از منوچهر آتشی و علی باباچاهی میتوان یک لیست بلندبالا از شاعران خوب معاصر تهیه کرد که همه ریشه در استان بوشهر دارند.
-وقتی فعالیت چهرههای ادبی را در کشور و به ویژه در بوشهر رصد میکنیم، متوجه میشویم که اغلب آنها به نوعی با فضای ژورنالیستی پیوند داشتهاند و یا همزمان با هنرهای دیگری مثل تئاتر و... . نظر شما در این مورد چیست و آیا میتوانیم وجود چنین ارتباطی را دلیل انس دوسویه آنها و مردم بدانیم؟
اینکه شاعر و یا هنرمند حرفهای در کنار هنر نخستش هنرهای دیگر را تجربه نکته بسیار با ارزشی است. و این خود باعث میشود ذهن او از خلاقیت بازنماند و همیشه دنبال «نوجویی» باشد، اما درباره روزنامهنگاری هنری و ادبی صحبت کردید، باید خدمتتان عرض کنم، این دو؛ یعنی هنر و رسانه همیشه به یکدیگر نیازمند هستند، خب مطبوعات پایگاه خوبی برای انتقال یافتهها و آثار ایشان است، ما در گذشته و حتی امروز مشاهده میکنیم که خود شاعران و نویسندگان و هنرمندان در قالب روزنامهنگار هم حاضر میشوند. بهطور مثال منوچهر آتشی در «تماشا» و «کارنامه» و یا علی باباچاهی در «آدینه» و «دنیای سخن».
اگر بخواهید به یک نقش کلیدی در مورد زنان در ادبیات بوشهر اشاره کنید، آن نقش چیست و تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است؟
حضور زنان در کنار آقایان در ادبیات بوشهر از همان دهه چهل قابل مشاهده است. در این میان، میتوان به نام خانم مهناز آل شریف و منیرو روانی پور اشاره کرد که البته خانم منیرو روانی پور پس از دهه چهل، داستاننویسی را به صورت جدی دنبال کرد و به نوبه خود تأثیرگذار هم بود، اما در دهه هفتاد چند چهره مانند: لیلی گلهداران، زری شاه حسینی و روجا چمنکار با چاپ آثارشان تاثیرگذار بودند، مخصوصا خانم لیلی گلهداران که در زمینه شعر اجرایی جریانساز شدند.
در حال حاضر چالشهای پیش روی ادبیات استان بوشهر چه چیزهایی هستند؟
به عقیده من ادبیات استان بوشهر، مخصوصا در حوزه شعر نیاز به واقعبینی دارد. در دهه هفتاد و حتی تا اواسط دهه هشتاد ما جلسههای پویا و پرمغز را در بوشهر داشتیم که اکنون حاصلش را میبینیم و جایگاه آن افراد را که هر کدام دارای نامی برای خود در شعر معاصر شدهاند. اما امروز متاسفانه عدم مطالعه و وابستگی بیش از اندازه شاعران جوان به دنیای مجازی کمی آنها را دچار توهم کرده و خیال میکنند با گرفتن چند لایک عالم دهر و یا شهره شهر شدهاند. یکی دیگر از مشکلات ادبیات معاصر نبود منتقد حرفهای و دلسوز است، شاعر و نویسنده هر چه مینویسد یا دیگران سکوت میکنند یا لب به تحسین میگشایند.
آیا جوایز ادبی و جشنوارهها میتوانند در معرفی ادبیات و چهرههای جوان ادبی تاثیرگذار باشند؟
نگویید «جوایز ادبی»، بگویید رفیقبازی و باندبازی. یک زمانی اگر جایزه ادبی برگزار میشد، داورانی که برای این جایزه انتخاب میشدند، جزء بهترین منتقدان و نظریهپردازان آن حوزه بودند. اما امروزه صداقتی در میان نیست و همچنین داور باسوادی. همه چیز رانتی شده است.از این جوایز بوی خوشی به مشام نمیرسد.