بوشهری ها /آرمان جهانگیری :بهعنوان مقدمه ابتدا لازم میدانم که به نقش مهم بافتهای تاریخی در صنعت گردشگری اشارهکنم. همانطور که مشخص است، امروزه در اکثر کشورها در حال پیشرفت، صنعت گردشگری در ارتقاء سطح درآمد عمومی نقش ویژهای دارد. این صنعت در بسیاری از این کشورها، بهعنوان مهمترین منبع کسب درآمد شناخته میشود. طبق آمار یونسکو در حوزه گردشگری در سال 2015، درحالیکه کشورهای اسپانیا، فرانسه، آلمان و آمریکا بیشترین درآمد را از صنعت گردشگری خود داشتهاند، ایران نتوانسته رتبهای بهتر از 97 را از میان 141 کشور بررسیشده به دست آورد. منابع فرهنگی (مانند بافتهای تاریخی شهری) در کنار منابع طبیعی، دو رکن اصلی این صنعت به شمار میآیند. برای مثال کشورهایی مانند اسپانیا (با حدود 60.6 میلیون گردشگر در سال)، فرانسه، ایتالیا و چین و آلمان، پنج کشوری هستند که بالاترین رتبه را در اتکا به منابع فرهنگی خود در کست درآمد حاصل از گردشگری دارند. ناگفته پیداست که عمده منابع فرهنگی جاذب در این پنج کشور برتر، جاذبههای شهری بهویژه بافتهای تاریخیشان است. بهنوعی میتوان بافتهای تاریخی را مهمترین عناصر کسب درآمد در این کشورها دانست. این مقدمه نشان از اهمیت بالای بافتهای تاریخی، معماری و شهرسازی در کسب درآمد و اعتبار فرهنگی در دنیای امروز دارد. اما بافت تاریخی بوشهر در کجای این معادلات قرار دارد؟ از سطح جهانی که بگذریم، در سطح منطقهای و ملی چه جایگاهی دارد؟ آیا توانسته خود را بهعنوان مهمترین عنصر جاذب گردشگر، هویتساز و یک منبع ارزشمند فرهنگی (آنگونه که مردم خود شهر میپندارند) ارائه دهد؟ اساساً شاید لازم باشد که پرسشی کلیدیتر مطرح شود: آیا بافت تاریخی بوشهر واقعاً برای مردم شهر و کشور این سرزمین اهمیت دارد؟ دامنه این اهمیت تا کجاست؟ آیا سبب برانگیختی انگیزشی و رفتاری در افراد میشود؟ آنچه امروزه به آن رفتارهای خودانگیخته محیطی (بهعنوان اقدامات حفاظت گرایانه خود به خودی و داوطلبانه افراد در مقابل تهدیدات محیطی، در اینجا: بافت تاریخی بوشهر) اطلاق میشود تا چه سطحی در بوشهر وجود دارد؟
بعد از پاسخ به این پرسشها باید مشخص شود که آنچه فضای کالبدی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بافت تاریخی بوشهر به آن نیاز دارد چیست؟ بهعبارتدیگر، کدام مسائل این بافت را به بیشترین حد ناتوان ساختهاند؟ تهدیدات واقعی در هرکدام از این زمینهها کدماند؟ برای پاسخ به این پرسشها ابتدا یک مکث عمیق از جنس اندیشه، هدف و امید نیاز است. مثالهایی که در ابتدای متن آمد همگی در حقیقت این لحظه را دریافتهاند. اینکه چشمانداز این بافت در آینده چه خواهد بود؟ بهواقع اگر به بیست یا پنجاه سال دیگر این بافت نگاهی بیندازیم با چه صحنهای مواجه خواهیم شد؟ اندک بناهای باقیمانده فرسوده که اغلب مردم از آنها گریزانند و یا محیطهای با غایت فعال و بانشاط که جمعیت در آن موج میزند؟ کدام تصویر آینده این محیط خواهد بود؟ اتکای این شهر به این بافت تا چه اندازه است؟ ارتباطش با آن چگونه خواهد بود؟
پاسخ به این پرسشها، رویکرد کلی برنامهریزی در بافت تاریخی مشخص میسازد. اینکه با چه چشماندازی با بافت تاریخی نگاه میکنیم، مهم است. قدرت آن در کمک به اقتصاد، فرهنگ و جریان توسعه شهر را تا چه حد باور داریم، مهم است. آیا اصلاً مشخص کردهایم که چه رابطهای بین جریان حیات شهری و محیط بافت تاریخی شهر وجود دارد. آیا مردم در بافت تاریخی به معنای واقعی حیات شهری را لمس میکنند؟ روزانه از آن گذر میکنند؟ با آن خاطره دارند؟ تجدید خاطره میکنند؟ این بافت تشنه چه چیزی است؟ حیات مجدد آن چگونه انفاق میافتد؟ چرا به تجدید حیات آن باور نداریم؟ مثالها از تجدید حیات دوباره بافتهای تاریخی در دنیا فراوانند. کافی است نگاهی به شهر سنت پیترزبورگ روسیه بیندازیم. شهری که عمده آن در جریان جنگ جهانی دوم توسط آلمانها (محاصره 870 روزه معروف لنینگراد که نهایتاً به شکست نازیها منجر شد) به معنای واقعی نابود و تخریب شد. اما پس از جنگ، با درک ارزش بالای منابع فرهنگی شهر، تمامی کاخها و موزه و فضاهای مجدداً مرمت و بازسازیشده اند. امروزه کل شهر باز سازی و شهر سنت پیترزبورگ یکی از مهمترین نقاط گردشگری در اروپا و حتی جهان به شمار میآید. این مثال و دهها مثال شبیه به این نشان میدهد که بافتهای تاریخی ارزش واقعیشان در آنها نهفته است و حتی بلایایی مانند جنگ نیز نمیتوانند آنها را به ورطه نابودی بکشاند. در صورت وجود امید، اندیشه معطوف به اراده و هدف مشخص و واقعی میتوان به نتیجه رسید. بافت تاریخی بوشهر، در حال حاضر بیشتر هر موضوع دیگر نیازمند امید است. امید به چشماندازی جدید در برنامهریزی. این امید در صورت شکلگیری در بدنه مدیریت شهر، همراه با اندیشه سازنده و هدف مشخص، بیشک نویدبخش روزهای بهتری برای شهر بوشهر خواهد بود.