فرهنگ / شناسه خبر: 20630 / تاریخ انتشار : 1396/12/4 20:17
|
ادبیات کلاسیک و پست مدرن؛

تقابل یا تفاخر

بیراه نگفته ایم اگر صحنه ادبیات را در طول تاریخ صحنه تقابل ها بدانیم. این تقابل ها اما هیچگاه به اندازه امروز پر رنگ و پر حاشیه نبوده اند. جایی که ادبیات امروز با پرچمداری «پست مدرنیسم» قصد دارد...

بوشهری ها /

کیوان حیدری: بیراه نگفته ایم اگر صحنه ادبیات را در طول تاریخ صحنه تقابل ها بدانیم. این تقابل ها اما هیچگاه به اندازه امروز پر رنگ و پر حاشیه نبوده اند. جایی که ادبیات امروز با پرچمداری «پست مدرنیسم» قصد دارد تا در میدان نبرد به سراغ ادبیات کلاسیک آمده و کم‌کم کاری کند تا گفتمان غالب ادبیات جهان نام گیرد. گفتمانی که سال هاست قلم بسیاری از نویسندگان و شعرا را چنان به خود درگیر کرده که کنار رفتن‌اش امری بعید و دور از انتظار به نظر می رسد. با این حال این تقابل کم‌کم در ادبیات بلوک شرق و غرب هم در حال خودنمایی است و درست در همین سرزمین که این روزها تعداد قلم به دستانش از تعداد قلم ها بیشتر شده است، این تقابل هر روز صحنه عرض اندام موافقان و مخالفانی است که سعی در تحمیل نظر خود دارند... اما به راستی آیا ادبیات پست مدرن این توان و پتاسنیل را دارد تا آن طور که حامیان سینه چاکش می گویند، جایگزین ادبیات کلاسیک شود؟ یا اصلا این حوزه از ادبیات نه برای تنگ کردن عرصه بر ادبیات کلاسیک بلکه برای باز کردن صفحه جدید در صحنه ادبیات جهان پا به عرصه گذاشته است؟

ادبیات پست مدرن؛ از «فیلادلفیا» تا «بوشهر»

شاید نتوان برای ادبیات پست مدرن تعریف دقیقی ارائه داد. همانطور که ادبیات کلاسیک نیز اینگونه است و شاید بهترین راه برای شناخت جامع، از طریق مطالعه کتب مختلف در این حوزه ها ممکن شود. با این حال می توان به چند مولفه اشاره کرد که در ادبیات کلاسیک و پست مدرن نمود بیشتری دارند.

پست مدرنیسم که این روزها آخرین مکتب ادبی جهان شناخته می شود، اصولا محتوای «محتوا گریز»ی دارد و همواره سعی دارد تا با نوگرایی به جنگ آنچه تاکنون محدودیت نامیده شده برود. به طبع اما ادبیات کلاسیک در نقطه مقابل این نگاه جای می گیرد. درست جایی که «چارچوب و محتوا» حرف اول را می زنند و البته این چندان به معنای محدودیت نیست و طرفداران این حوزه آن را احترام به شعور مخاطب می دانند. درست در مقابل اما پست مدرنیسم قصد دارد تا همین مرزها را جا به جا کند و اعتقاد دارد تا خواننده باید کمی از آنچه « قلم به دستان سخت قلم» نجات پیدا کند.

«دونالد بارتلمی» از همین دست بود. نویسنده فیلادلفیایی که پدر ادبیات پست مدرنیسم خوانده می شود و شاید نخستین کسی بود که توانست نگاه های بسیاری را به این سبک از ادبیات جلب کند. او البته در این راه تنها نماند و بعدها نویسندگان بسیاری بر طبل این این نگاه کوبیدند تا جایی که ما امروزه و در همین شهر بوشهر علی باباچاهی را داریم که به شدت مدافع «ادبیات پست مدرن» است و تا جایی پیش رفته که بسیاری او را تغییر یافته می نامند! نامی که البته طرفدارانش آن را قبول ندارند و خود او نیز بارها گفته شعرهایم در این زمانه شاید ناشناخته بماند اما آیندگان بیشتر از آن خواهند گفت؛ همچنین احمد دریانورد و محمود سعیدنیا و البته احمد آرام که برخی آثار او پست مدرن هستند.

 در این میان بد نیست نگاهی داشته باشیم به نظر یکی از منتقدان ادبی هم استانی در این باره و اینکه آیا ادبیات پست مدرن در تقابل با ادبیات کلاسیک است یا به نوعی صرفا مکتبیست که قرار است در کنار ادبیات کلاسیک به تولید آثار بپردازد؟

«ایسم»ها نوعی شیوه بیان هستند

مهدی انصاری می گوید: « اگر طلیعه ادبیات جهان را ادبیات کلاسیک در نظر بگیریم، بنا به گذر دوران و آمدن نظریات جدید و حتی حوادثی که برای بشر در طول تاریخ روی داده است، از جنگ جهانی اول و دوم گرفته تامشکلات زیست محیطی باعث شده است که ما با «ایسم»های جدیدی روبه‌رو شویم؛ رئالیسم، ناتورالیسم، سمبلیسم، مدرن و پست مدرن از جملۀ اینها بودند که به ادبیات ورود کردند. حتی ترانس مدرن هم آمده است. نکته مهمی که در این ارتباط می توانم بگویم این است که هرکدام از این «ایسم»ها نوعی شیوه بیان هستند.

پست مدرن یک جریان است و نه مکتب ادبی

نکته دیگر این است که اگر کسی ادبیات کلاسیک را رد کند، این اظهار نظری شخصی است. چراکه خود ادبیات پست مدرن از ادبیات کلاسیک مایه می گیرد و تمام این «ایسم»هایی که در طول تاریخ ادبیات متولد شدند، پای بر دوش قبلی های خود گذاشته اند و این مساله، منکر ادبیات کلاسیک نیست. اتفاقی که می افتد مثل اینست که همه نمایشنامه ها و تئاترهای دنیا هنوز آبشخور، «آشیل»، «آنتی گونه» و «اودیپ» هستند و حتی نظریات روانشناسی هم بعدها از آنها سرچشمه گرفته است بنابراین نمی توانیم ادبیات کلاسیک را با آمدن ادبیات پست مدرن رد کنیم؛ کما اینکه ایتالو کالوینو-نویسندۀ رمان و داستان کوتاه ایتالیایی- می گوید: «آب را باید از سرچشمه نوشید» و این نشان از چراییِ خواندنِ ادبیات کلاسیک می دهد.

ادبیات پست مدرن هم از طرفی بنا به نیاز زمان پا به عرصه ادبیات گذاشت و البته هنوز مانند «سورئالیسم» یا «رئالیسم»، «رمانتیسم» و... به مکتب، تبدیل نشده است. در واقع پست مدرن در ادبیات، یک جریانی است که پس از جنگ جهانی و با ورود نظریات رولان بارد(نویسنده، فیلسوف، نظریه‌پرداز ادبی، منتقد فرهنگی، و نشانه‌شناس معروف فرانسوی)، ژاک دریدا(فیلسوف الجزایری‌تبار فرانسوی و پدیدآورندۀ فلسفۀ واسازی است. تئوری‌های وی در فلسفه پست مدرن و نقد ادبی تأثیر فراوانی گذاشت.) و... به وجود می آید و در واقع آنها با نظریات خودشان، شالوده افکنی یا شالوده شکنی می کنند و باعث می شوند گفتگویی میان آرا و نظریه پردازان کلاسیک و مدرن و پست مدرن شکل بگیرد.

یکی از نکاتی که درباره ادبیات پست مدرن می توان گفت، این است که نظریه پردازان هنوز به تعریف کامل و جامعی از آن نرسیده اند و صنایع ادبی، تکنیک ها و ... که در آن به کار رفته است به عنوان مثال تا قرن هجدهم هم یافت شده است مثلا اینکه نتیجه نهایی داستان را به مخاطب سپرده اند(پایان باز) و یا داستان را سفید گذاشته اند که در رمان «تریسترام شندی» نوشته لارنس استرن که متعلق به 400 سال پیش است و نویسنده برخی صفحات رمان را به عمد خالی گذاشته است که حضور مشارکت مخاطب را در اثر می طلبد. بعدها این را می توان در «نادیا»ی آندره برتون هم مشاهده می شود. بنابراین نمی توان گفت که تمام مولفه ها و تکنیک های ادبیات پست مدرن به امروز مربوط است یا باید به امروز مربوط باشد بلکه آثار پست مدرن اغلب باز می گردند به اینکه حقیقت کاملا شخصی است و هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد. به همین منوال هم آن را در اثر تسرّی می دهند؛ یعنی با یک قانون و یا پیش فرضی در اثر، بولد می‌کنند و بعد همان را برای مخاطب ویران می کنند؛ اینجور آثار با تکنیک های روایی و شیوه های نوشتن، دائما در حال گفتگو هستند و عموما با این تکنیک ها شوخی می کنند و آن را به سخره می گیرند. با مساله دریافت مخاطب شوخی می کنند، به چالش کشیدن خود متن (یعنی متن، خود را به چالش می کشد)، به چالش کشیدن عناصر اصلی و حتی حضور راوی و... که همه اینها از ویژگی های ادبیات پست مدرن است.

پست مدرنیسم نه یک ایراد است و نه یک تفاخر

آمدن «ایسم»های جدید در واقع پاسخی است به جریان های قبلی اما به این معنا نیست که جریان های قبلی از بین رفته اند بلکه آنها هم در کنار نحله ها و مکاتب جدید در حال ادامه دادن حیات خود هستند. حتی ما در خود آثار پست مدرن هم می بینیم که بخشی از آن به عنوان مثال به «رئالیسم» باز می گردد یا بخشی حاوی «سورئالیسم» است. باتوجه به پیشرفت هایی که در این حوزه اتفاق افتاده است، الان ما «هایپر رمان» و ... هم داریم و اینها نتیجه اثر سینما، رسانه، اینترنت و... بر روی ادبیات است و این داد و ستد وجود دارد. البته این اندازه که جریان پست مدرن برای ما در ایران مهم شده و آن را مزه‌مزه و یا بلغور می کنیم، در دنیا این چنین نیست چون آنها تاریخ مدرن و مدرنیته را پشت سر گذاشته اند و تمامی اینها برای ما یک مساله وارداتی است. آن چیزی که گاهی ما در اینجا تلاش می کنیم یک جوری برسانیمش به شکلی از پست مدرن و تازه امکان دارد که ابتر هم بماند، ممکن است در اروپا، پست مدرنیسم در روند طبیعی به وقوع پیوسته و یک امر وارداتی نیست. به همین خاطر  برخی اوقات آثاری را که در بخش پست مدرن می بینیم که مشخص نیست می خواهند به مخاطب خودشان چه چیزی را بگویند و حرف یکه ای را بیان نمی کنند، یا حرف نمی زنند و اگر هم صحبت می کنند، آن چنان مغشوش است که نمی تواند مخاطب را راضی و قانع کند. بنابراین نظر من اینست که پست مدرنیسم نه یک ایراد است و نه یک تفاخر. اثری که بتواند در هر زمینه ای با مخاطب خود ارتباط برقرار کند، اثر موفق و در ذهن مخاطب ماندگار خواهد بود.»

تقابل یا تعاملی برای بهتر شدن؟

در این میان بسیاری اعتقاد دارند که آثار ادبیات پست مدرن صرفا آثاری است که در آن ارجاعات بی دلیل و ایهام های بی هدف بیداد می کند و صرفا با اصرار بر تمرکززدایی و همینطور بی توجهی به تاریخ شکل گرفته است. این نگاه البته چندان مهربانانه نیست و اگر صرفا با تکیه بر مطالعه ای که بر روی آثار داخلی شکل گرفته، بیان شود نمی تواند چندان منطقی باشد. در این میان سینه چاکان پست مدرنیسم هم بعضا با بی رحمی ادبیات کلاسیک را مورد حمله قرار می دهند و با نگاهی حذفی سعی در القا تفکرات خود دارند که با توجه به اینکه ادبیات کلاسیک خواسته یا ناخواسته ریشه اصلی ادبیات را شکل داده است، نگاهی به شدت خشک و دگم به حساب می آید. حال در میان باید توجه داشت که در صحنه خارجی بر خلاف داخل چندان اصراری به حذف نگاه مقابل نیست و بیشتر تعامل ها جای تقابل را گرفته و هنوز هم نویسندگان توانایی در هر دو عرصه در حال قلم زدن هستند. با این حال خواه ناخواه آینده ادبیات جهان صحنه تقابل این دو مکتب است که به نظر می رسد قرن ها ادامه پیدا کند و هیچکدام توان حذف دیگری را ندارند!

ادبیات حوزه ای بیکران و در عین حال همیشه ناشناخته است که برای گشودن درهای جدید آن همیشه فرصت هست و هیچکدام از درهایی که تازه گشوده می شود را نمی توان جایگزین درهای پیشین کرد. به همین دلیل هم می توان ادعا کرد که ادبیات کلاسیک به عنوان درون مایه و ریشه، و ادبیات پست مدرن با عنوان میوه برخاسته از این ریشه، می توانند درختی را تشکیل دهند که در آخر مخاطب از زیبایی اش بهره خواهد برد و نبود هر کدام شاید باعث شود تا زیبایی یا حیات این درخت با چالشی جدی مواجه شده و اساس هستی اش را زیر سوال ببرد.

کلیدواژه

ادبیات پست مدرن

کیوان حیدری

ارسال نظرات

captcha
کلینک زیبایی
نمایشگاه  پتروشیمی