راپورت های یومیه | نمره یکم
بوشهری ها / راپورت های یومیه | نمره یکم
به خامه مبارک خودم
الیوم ریش مبارکه همایونی را سه تیغه کرده ایم و در آینه ی پنج دری عمارت امیریه خود را نظاره گر ایستاده ایم. اگر چه به نام ابوذریم، اما به جمال یوسف می مانیم. جمال که نیست .بدر شب چهارده است ماشاالله . فتبارک الله دارد این رخسار... بترکه چشم حسود الهی. چاه زنخدان را در آیینه نظاره می کنیم و به خود می بالیم .حالا می دانیم که علت العلل افزایش آرایمان چه بوده است. به وحیدخان عکاس باشی میفرماییم تا عکسی از جمال مبارکمان بیندازد و بگذارد در اینستاغرام. فالورها منتظرند تا جان نثاری خود را با همین قلب های خونین اعلام نمایند.
همان طور پیش برویم تعداد فالورهایمان از همشیره گرامی مهناز افشار فزونتر خواهد شد.
الیوم اکبرخان از فرنگ برگشته، دق الباب کرده و از اوضاع نابسامان بلدیه راپورت می دهند و مشورت می خواهند که برای سکانداری بلدیه چه کسی برگزینیم. عقلمان به جایی قد نمی کشد. به همشیره های محترمه شورا، نداخانوم و طاهره خانم می فرمایم تا شیر خطی کنند و گزینه را انتخاب نمایند. رأیش با ما. چشم بسته در خدمت رعیت و جان نثارانیم.
وحیدخان ظاهر می شوند و می گویند مراسم «شیر و خط» تمام و کمال برگزار شده و نسوان عمارت امیریه در حال کل زدن می باشند.
می فرمایم : همبنطور ادامه دهند . به آشپزباشی عمارت امر می فرمایم که سفره افطاری رنگینی بچینید تا به شادباش این حرکت نیکو ، دهان روزه را به طعام بگشاییم ان شاء ا.... صواب دارد .
پویاجانمان علی الظاهر تازه وارد شده اند. اذن دخول می خواهند. می فرمایم بیایند. مشوش به نظر می آید. از احوال پریشش جویا می شوم. حرفی نمی زنند. با دست همایونی شانه اش را می مالم و می گویم: خوشت باشد مرد ! همه چیز بر وفق مرادمان است . چین از جبین بگشا که همه کارها با دوات خامه مبارک همایونی حل است . خودم همه چیز را به سامان می رسانم. فعلاً که شهر روی انگشت شست من می چرخد. می خندد و از پشت ذره بین عینک نگاهی می اندازد و می فرماید : ای شیطون ! دارمت .
منبع : روزنامه پیام عسلویه
عکس
