بوشهری ها / ایرن واعظزاده | با گذشت زمان و گسترش اجتماعات، معضلات فرهنگی و اجتماعی از جمله فقر، نابرابری، آلودگیهای محیط زیستی، شیوع فساد و ... افزایش یافته و جامعه را در وضعیت نا به سامانی و پریشانی فرهنگی و همچنین سردرگمی سیاسی قرار داده است. در همین راستا، توسعه یافتگی فرهنگی به عنوان یکی از مهمترین موضوعات مطرح شده در چند سال اخیر مورد توجه قرار گرفت که حاصل تغییر و تحولات فرهنگی در داخل یک مرزبندی سیاسی بوده و در دو بعد ایستایی (توزیع عادلانهی امکانات و فرصتهای فرهنگی برای تمام شهروندان) و پویایی (تغییر در عناصر فرهنگ به منظور انطباق آن با شرایط زمانی و مکانی و پاسخگویی به نیازهای زمانه) مطرح میگردد که با ایجاد تحول و خلق ارزشها، زمینههای لازم را در قالب مشارکتهای اجتماعی فراهم میکند. بر همین اساس، تشکلها و سازمانهای مردم نهاد و غیردولتی نیز از جمله نهادهای تسهیل گر در فرایند توسعه یافتگی فرهنگی هستند که در ارتقای رفاه جامعه اثر بسزایی داشته و قادر به حل بسیاری از مسایل جهت نایل آمدن به این هدف میباشند.
سمنها به عنوان سازمانهایی که در قالب گروههای مردمی تشکیل شده و وابستگی مالی به دولت ندارند، یک ضرورت برای توسعهی اجتماعی و فرهنگی به شمار رفته و واسطهای میان دولت و ملت هستند. اما این انجمنها چه نقشی در توسعه یافتگی فرهنگی یک جامعه داشته و چگونه میتوانند بر آن جامعه اثر گذار باشند؟
مهتا بذرافکن، دارای دکتری جامعه شناسی در خصوص نقش سازمانهای مردم نهاد در تحول آفرینی اجتماعی و فرهنگی در جامعه اذعان میدارد: «سازمانهای مردم نهاد یکی از مدنیترین تشکلهای ایجاد شده میباشند که از ذیل جامعه برآمده و با مشارکت مردم فعالیت میکنند. این سازمانها یک سرمایهی اجتماعی مهم محسوب شده و به خاطر عدم وابستگی شان به سیستم دولتی و با اتکا به توانمندیهای افراد و کار گروهی، قادر به حل یا کاهش بخشی از مشکلات فرهنگی هستند و همین موضوع باعث جلب اعتماد اجتماعی و متعاقباً اثرگذاری بیشتری در حوزهی فرهنگ میشود؛ این چنین که در مواقعی که خدمات رسانی دولت کافی نبوده یا اعتماد عمومی به سیستم کم است، سمنها این خلاء را پر کرده و مردم را به مشارکت در انواع برنامهها که برنامهی فرهنگی نیز بخشی از آن است، دعوت میکنند. در نتیجهی این امر، میتوان از نفوذ و سرمایهی اجتماعی آنها جهت ایجاد تغییرات فرهنگی و تغییر در نگرشهای اشتباه و همچنین گسترش فرهنگ مطلوب بهره جست؛ بنابراین، تقویت تشکلهای مدنی از یک سو نشانهی توسعه یافتگی و از سوی دیگر، بر توسعهی فرهنگی تأثیرگذار است.»
بذرافکن ادامه میدهد: «سمنها نتیجهی توسعهی فرهنگی و اجتماعی بوده و چون خودشان برآمده از همین ساختار فرهنگ توسعه یافته هستند، به پایگاهی اجتماعی و فرهنگی برای پیشبرد اهداف برنامههای فرهنگی تبدیل میشوند؛ لذا هر قدر تشکلهای مدنی در قالب سازمانهای مردم نهاد تعدادشان بیشتر باشد، نشانهی توسعه یافتگی است. همچنین تجربیات جهانی در بسیاری موارد نشان داده که واگذاری توسعهی فرهنگی یک جامعه به دست مردم، بهترین روش است؛ چراکه مشارکت مردم در پیشبرد اهداف جامعه نشان دهندهی این است که آنها احساس میکنند برای آن سیستم مهم هستند و همین باعث ترویج شیوههای مشارکت شده که نتایج درخشانی نیز در پی دارد.»
وی در خصوص نقش تشکلهای مردم نهاد در استان بوشهر چنین بیان میکند: «سمنها در استان بوشهر نیز نقش زیادی در توسعهی فرهنگی داشتهاند؛ برای مثال، در حوزهی آسیبهای اجتماعی سمنهای فعالی هستند که کار آموزش و توانمندسازی زنان و کودکان را در حاشیهی شهرها انجام میدهند و در بخش محیط زیست نیز سمنهایی را میبینیم که فعالترین شان سمن محیط زیستی بیرمی است که مانع از تخریب بیرمی توسط معدن کاری شدند. همچنین در زمینهی کارآفرینی میتوان به تشکلهای دیگری از جمله کانون زنان مدیر کارآفرین استان بوشهر اشاره کرد که برنامههای خوبی برای کارآفرینی و توانمندسازی زنان اجرا کردهاند.»
به گفتهی این جامعه شناس، انجمنهای مردم نهاد با تلاش و کوشش و در همین فضای موجود که گاهی بسیار تنگ و سیاستزده است، قادرند همچنان نفس کشیده و روزنهی امیدی برای پیشرفت جامعهی مدنی و بهبود فرهنگ استان بوشهر باشند.
همان گونه که شرح آن رفت، همکاری جامعهی مدنی با دولت و به موازات آن، افزایش مشارکتهای اجتماعی و فرهنگی، مهمترین نقش سمنها برای رفع مشکلات و کاهش آسیبهای اجتماعی موجود در جامعه است که منجر به ارتقای توسعهی اجتماعی و فرهنگی میگردد