بوشهری ها / حمید موذنی | این پرسشی است که ذهن بسیاری از صاحب نظران و حتا مردم را به خود مشغول کرده است. به نظر می رسد در حال حاضر صرفا میتوانیم از تغییراتی که کرونا به وجود آورده صحبت کنیم، از علمکرد متفاوت و ضعیف حکومت ها در نحوهی مواجهه انتقاد کنیم و…
اما سخن گفتن درباره عصرپساکرونا منوط به این است که تجربهی کرونا بتواند در حافظهی انسانها بماند و تاثیر بگذارد.
تصور میکنم ما در ابتدای جادهای هستیم که فقط یک پیچ را از سر گذراندهایم. هنوز دهها پیچ باقی مانده و اثرگذاری کرونا به همین پیچهای باقیمانده بستگی دارد. این که بحران چقدر به درازا میکشد؟ چه تعداد کشته برجای میگذارد و چقدر سیاستهای مداخلهگرانهی دولتها را تقویب میکند؟
اما در همین لحظه، در وضعیتی که زندگی به حالت تعلیق درآمده، کرونا، در حال تغییر جهان است. تغییری بزرگ که وجوه خود را در همه باورها و مناسبات فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بروز می دهد. تحولی ذهنی در باورهای فرد فرد چند میلیارد انسان روی کرهی زمین. تحولی سریع که اگر با همین سرعت به پیش رود تاریخ جدید جهان را به پیشاکرونا و پساکرونا تقسیم می کند.
پس از واقعهی یازدهم سپتامبر، آنتونی گیدنز، جامعهشناس شهیر انگلیسی که در آن زمان مشاور تونی بلر- نخست وزیر وقت انگلیس- بود، در مصاحبهای گفت که جهان پس از این رخداد به دو بخش تقسیم می شود: جهان پیشا یازدهم سپتامبر و جهان پسا یازدهم سپتامبر. واقعیت این است که گیدنز به درستی اشاره کرد اما یازدهم سپتامبر جهان را بیش از هر چیز در مناسبات سیاسی و نظم بین الملل دچار تغییر کرد.
رخدادهای پسایازدهم سپتامبر در نهایت تاثیرات شگرف و منفی بسیاری در روند دموکراتیزاسیون گذاشت که تاکنون هم استمرار دارد. اما کرونا گویی تاثیرات شگرفتری دارد. ذهن و زبان و مناسبات فردی، اجتماعی، فرهنگ و سیاست را دچار چالش کرده است. کرونا، ارزش های پیشین را فروریخته و از آوار آن بنای جدیدی در حال شکل گیری است. همه چیزهای تاریخمند و زبان که عامل ارتباط بود و مدلول های ذهنی را معنا می بخشید در حال تغییر معنا هستند.
عشق، بوسه، دستدادن، به آغوش کشیدن، کنار یکدیگر بودن، اتحاد، حوزه عمومی و… همه در حال تهی شدن از ارزش های معنایی هستند. به ترس و اضطراب آغشته شدهاند و ذهن انسان را به چالش کشیده اند.همه چیز شبیه آثار سینمایی آخر الزمانی شده است. کرونا، دیگری را به شمایل زامبی در آورده است و هر کس از ترس گاز گرفتن توسط یک زامبی و تبدیل شدن به زامبی بعدی از دست دادن به دیگری، حذر می کند. کرونا، بیش از هر چیزی، چهره ی جمعی ما را عیان نمود. نشان داد که چسب هایی که در طول تاریخ ما را بهم پیوند داده در روزهای سخت بسیار سٌستند و توانایی اتصال مان به یک مای جمعی را از دست داده اند.
کرونا با انسان و جهان چه می کند؟ جهان پساکرونا چگونه جهانی است؟ مذهب و دین در دوران پساکرونا به چه جایگاهی می رسند؟ حوزه عمومی آیا کارکرد خود را از دست می دهد؟ نظم بین الملل پسا کرونا چگونه شکل می گیرد؟ آیا مرزهای جغرافیایی پر رنگ تر شده و اتحادیه اروپا از هم می پاشد؟ یا جهان به فکر یک اتحاد واقعی جهت گذار از وضعیت های مشابه کروناست؟ جهانی سازی دچار کندی و قطع می شود و یا پویاتر می گردد؟ کرونا، بلای آسمانی است؟ غضب الهی است؟ قهرطبیعت است؟ جنگ بیولوژیک است؟
گویا کرونا به موضوعی فراگیر همه اذهان جامعه بشری تبدیل شده که هر که از ظن خوبه تاویل آن می پردازد.
کرونا هرچه که هست، همه این پرسشها را مطرح کرد و تمام این پرسش ها را هم به چالش کشید.
کرونا بیش از هر چیز به ترس دامن زده است. ترسی بزرگ که بیداری و خواب ما را متاثر کرده است. کرونا، ترسی را رقم زده که تاریخی بس طولانی دارد. برای تحلیل آن بایست از ناخودآگاه جمعی یانگ وام گرفت. به سراغ آرکی تایپ ها و انسان اولیه رفت. همان ترسی که انسان هراسیده از تاریکی و جانوران را به غار گسیل داد. غار به مثابه ی خانه. انسان در این وضعیت راه حل ترس را به متافیزیک پیوند داد. ذهنیتی که کماکان همراه انسان است. این ترس در ادامه به مهم ترین ابزار کنترل انسان توسط حکومت ها تبدیل شد. ترس از کرونا اکنون هم به مردم هراسیده چنان مستولی شده که کنترل جامعه به یک مطالبه ی عمومی در همه جوامع تبدیل شده است.
کرونا، لیبرالیسم بحران زده را دچار بحران جدیتر کرده و دولت های لیبرال متوجه شدند که دخالت خود در خدمات جامعه را افزایش دهند. اما این تغییر روش یعنی تقویت سوسیالیسم یا افزایش رویکرد مردم به پوپولیست ها.
کرونا همچنین، ما را از حوزه عمومی به عنوان یک ارزش مدرن به حوزه خصوصی کشانده. در دوران پیشاکرونا، اعتراض به وضع موجود در حوزه عمومی رخ می داد و شهروندان با فتح حوزه عمومی هم از رعیت به شهروند تغییر ماهیت دادند و هم اینکه، نظام های سیاسی را تغییر داده و یا دموکراتیک و پاسخگو می کردند. اما حوزه عمومی در وضعیت پساکرونا چگونه می شود؟ اگر کرونا استمراری شد و یا گهگاه مشابه آن رخ داد، شهروندان چگونه حکومت ها را به چالش می کشند؟ آیا حوزه خصوصی در آینده محل نزاع و مواجهه شهروندان با حکومت است؟
کرونا گفتمان مردسالاری را هم وارونه کرده است. اگر بخشی از گفتمان جنبش فمینیسم در نقد حضور زنان در حوزه خصوصی و تلاش برای حضور زنان در حوزه عمومی بود؛ اکنون کرونا مردان را به حوزه خصوصی کشانده و مرد و زن در کنار هم خانهنشین شدهاند. آیا فمینیسم برای مناسبات پسا کرونایی برنامه های جدید بایست در افکند؟
تمام این پرسشها درآمدی است برای مسائلی که روزهای آینده بیشتر با آنها مواجهیم. بهخصوص اگر بحران کرونا طولانیتر شود و اثراتش بیشتر شود به نوعی که تجربهاش در حافظهی تمام انسانها باقی بماند.
منبع : پیام عسلویه