printlogo


حسین کشتکار خواننده مذهبی
در عزاداری صاحب سبک هستیم
در عزاداری صاحب سبک هستیم
کد خبر: 20562 تاریخ: 1396/8/27 12:33
بوشهری ها | این روزها روز امثال اوست. روزهایی که محرم شهر را سراسر سیاهپوش کرده و از گوشه کنارش موکب ها، نوای یا حسین را با صدایی بلندتر از همیشه پخش می کنند.

بوشهری ها /  این روزها روز امثال اوست. روزهایی که محرم شهر را سراسر سیاهپوش کرده و از گوشه کنارش موکب ها، نوای یا حسین را با صدایی بلندتر از همیشه پخش می کنند. مهمان این هفته ما کسی است که پس از سالها دلتنگی به دیار خود بازگشته و حالا با نامی پرآوازه تر در حال ارائه هنر خود است. هنری که به خصوص در این ایام بسیار فراگیر بوده و در شهری مثل بوشهر صدای نوحه خوانی در دو ماهه محرم و صفر لحظه ای قطع نمی شود. حسین کشتکار بوشهری نوحه خوان قدیمی بوشهر فرد نام آشنای این حوزه است که روزنامه «پیام عسلویه» او را در این ایام برای گفتگو انتخاب کرده است. مرد جنوبی که حال در آستانه اتمام پنجمین دهه زندگی اش قرار دارد، در گفتگویی صمیمانه از گذشته تا حال را با ما مرور کرد تا شاید برای نخستین بار باشد که لب به سخن می گشاید. این مصاحبه جذاب و خواندنی را به شما پیشکش می کنیم.
 
  ارتباط شما با برخی نوحه هایی که به ویژه در مایه های دشتی خوانده می شود چطور است و آیا همان حالات روحی تاثر و غمی که  به شنونده منتقل می کنید از آن بهره می برید ؟
بله. در اجرای برخی آثار، حال روحی خواننده و یا نوحه خوان بسیار در کیفیت آن اثر موثر است. مثلا زمانی که آلبوم «سرگشته» را اجرا می کردم، شرایط روحی خوبی نداشتم و به علت مساله ای که برایم پیش آمده بود غمگین و دلگیر بودم. حسی که باید برای اجرا گذاشته می شد را من به شکل طبیعی داشتم و البته بخشی از کار نیز به تحریر و تکنیک های خواندن، باز می گشت که در آخر و روی هم رفته آلبوم بسیار مورد توجه قرار گرفت. همانطور که می دانید، خواننده مثل یک بازیگر می ماند و همانند یک بازیگر باید برای اجرای اثر خود از حسش استفاده کند. مثلا مرحوم محمود جهان در گناوه اجرا داشت و کمی قبل از اجرا به او خبر دادند که مادرش به رحمت خدا رفته است ، اما ایشان با همان حسی که داشت روی استیج رفت و برنامه اش را اجرا کرد که این اجرا شاد بود اما او توانست به خوبی از عهده اجرای شاد آن شب بر بیاید. گاهی اوقات نیز برعکس این مساله اتفاق می افتد و قرار است آهنگ و یا نوحه غمگینی را بخوانید اما حس اصلی و طبیعی شما شاد است و باید آن را کنترل کنید تا بتوانید در نهایت، اجرایی موفق و قابل قبول داشته باشید. بنابراین خواننده آن کسی است که بتواند حسی را که در آن قالب کاری از او می خواهند را منتقل کند.
متاسفانه در حال حاضر فقط می خوانند و به این نکته مهم توجهی نمی کنند. ببینید! تمام آثاری که در این زمینه ماندگار شده اند، کاری بوده که در آن حس وجود داشته است.
 
  با این توضیحات، جایگاه شعری که برای یک اثر موسیقایی انتخاب می شود در کجا قرار می گیرد؟
من فکر می کنم همین مقوله احساسی که خواننده به اثر خود منتقل می کند نیمی از کیفیت کار باشد که البته از عهده هر کسی هم بر نمی آید. مثال آن هم آثار خوانندگان بزرگی مثل استاد شجریان و یا استاد بنان است. بخشی از آن هم بر می گردد به پرستیژ و صدای آن هنرمند و انتخاب سبکی که با صدای او تناسب داشته باشد. برخی خواننده ها هستند که جنس صدای آنها به موسیقی سنتی می خورد و اگر وارد سبک پاپ شوند، احتمال شکست خوردنشان بسیار زیاد است. مثلا آقای افتخاری با سبک سنتی شروع کرد و موفق بود. حالا اگر پاپ بخواند، نه جنس صدای او این پذیرش را دارد و نه شنونده ای که همیشه از او سبک سنتی را شنیده است این را می پذیرد. یا آقای اصفهانی که در ابتدا با پاپ شروع کرد و زمانی که به سبک سنتی روی آورد، دیگر مثل قبل موفق نبود. خب این می شود یک انتخاب نادرست. برای داشتن یک انتخاب مناسب باید، حس، صدا، ملودی، شعر، سبک خواندن و یا حتی تنظیم کننده اثر را باید در نظر گرفت. در حال حاضر رشد مارکت موسیقی سرعت گرفته و متاسفانه فقط کمیت آلبومها را در نظر می گیرند و این بازار، مواج و متغیر شده است. خواننده می آید و فقط می خواهد یک چیزی بخواند و آلبوم بدهد. نگاه به این مقوله نادرست است وقتی هم که نگاه اشتباه باشد، اثری با کیفیت ارائه نمی شود و سلیقه مخاطب هم به همین شکل تغییر می کند.
 
  شما قبول دارید که مخاطب موسیقی هم با توجه به شرایط روحی و حال خودش، موسیقی خاصی را انتخاب می کند و گوش می دهد؟
بله. اما مخاطب سبکی را می پسندد و انتخاب می کند؛ اگر به لحاظ روحی در شرایط خوبی باشد همان سبک را گوش می دهد و در شرایط روحی غم و اندوه هم باز همان سبک را انتخاب می کند اما ملایم تر و به اصطلاح «لایو».
اصل صحبت من اما این است که ما در مقوله آموزش موسیقی کار اساسی انجام نداده ایم که مخاطب ما بداند چه چیزی را گوش بدهد که مناسب با سن او باشد. همین الان بچه های ما سر درگم هستند. در حال حاضر ما در بوشهر چند جا را داریم که موسیقی «اُرف» را آموزش بدهند و آیا اصلا ارشاد پیگیر این مساله است؟! بچه های ما باید از همان گام اول، راهنمایی شوند تا بتوانند در زمینه موسیقی چه برای شنیدن و چه برای انتخاب به عنوان حرفه خود، انتخابی مناسب و بجا داشته باشند که اگر این اتفاق نیفتد دیگر قابل کنترل نیستند و همین می شود که در خیلی از جاها شما می بینید که بچه ها به موسیقی هایی روی می آورند که مناسب سن و حتی در عرف جامعه ای که در آن زندگی می کنند هم نیست. در صورتی که می توان با آموزش او را در مسیر اصلی و شایسته قرار داد. این را به این جهت عرض می کنم که کارایی موسیقی بسیار زیاد و تاثیرگذار است و از طرفی به علت دسترسی راحت به آن، به سرعت فراگیر می شود بنابراین این قدرت را دارد که طرز تفکر و اندیشه فرزندان ما را نیز تغییر دهد.
 
  یعنی شما سیاستگذاری صحیح را در این زمینه ضعیف می دانید...
بله . تا اندازه ای همین طور است. ما در استان بوشهر گستردگی فرهنگی خوبی داریم اما ببینید با این فرهنگ چه کرده ایم! چقدر پژوهش در زمینه موسیقی بوشهر انجام شده است. همین کتابهایی هم که به عنوان تحقیق ارائه شده، نمی توان نام پژوهش را بر آن نهاد زیرا بیشتر به صورت شفاهی و نقل قول بوده است. مثلا همین اخیرا یک سری اشیا عتیقه در شغاب پیدا شد که پر از عناصر فرهنگی بود که در زیر گل مانده اما چه کسی پیگیر آن شد؟ شما ببینید چقدر اعمال سلیقه می شود؛ استانداری می آید که نی انبان را نمی پسندد و اجازه برگزاری موسیقی به این سبک را نمی دهد بعد استاندار دیگری می آید و سلیقه ای برعکس قبلی دارد. این اعمال سلیقه مخصوصا در بوشهر بسیار زیاد انجام می شود.
 
  برای حسین کشتکار تا به حال چنین اعمال سلیقه هایی پیش آمده است؟
بله بسیار زیاد. یکی از آنها موردی بود که برای یکی از نوحه های من طوماری نوشته و گفتند که نوحه «تشنه کامان» را با آهنگ و ملودی خوانده است تا جلوی انتشار آن را بگیرند و یا برای زنده یاد محمود جهان نیز همین کارها را کردند. خیلی ها نیز ندانسته و ناآگاهانه به فرهنگ موسیقایی بوشهر خیانت کردند. مثلا فلان فیلمساز برای ساخت فیلم می آمد بوشهر و خیلی از آهنگ های قدیمی فولک و یا نوحه ها را از افراد مختلف پرس و جو و ضبط و در کارهای خود استفاده می کرد بدون اینکه نامی از بوشهر هم بیاورد. از طرفی خیلی ها هم می گویند از اساتید موسیقی بوشهر هستند اما اینها به جز اینکه از موسیقی بوشهر برداشت مالی کنند چه کار دیگری کردند؟ کدام موسیقی را ثبت کردند؟ همین الان اگر کسی در یک استان دیگر خیام خوانی را بگوید که مال ماست، چه کسی می تواند جلوی این ادعا را بگیرد؟
 
  منظور شما این است که در معرفی ریشه های فرهنگ موسیقایی بوشهر کاری انجام نشده است؟
بله کاری انجام نگرفته. هیچ اثری هم در زمینه موسیقی که مکتوب باشد هم نداریم.
 
  البته یک پژوهشی را آقای یاحسینی و آقای شریفیان با هم انجام داده اند درباره موسیقی بوشهر...
خب همین الان هم روی تحقیقی که شما می فرمایید، خوزستانی ها ادعا کرده اند که نی انبان متعلق به ما است. این تحقیقاتی به صورت جسته گریخته انجام می شود فایده ندارد. باید کارگروهی تشکیل شود و کار را ریشه ای دنبال و ثبت رسمی کرد.
 
  اگر موافق هستید فضای گفتگو را بیریم به سمت موسیقی مذهبی و نوحه خوانی که خود شما هم در این زمینه شناخته شده هستید.
پدربزرگ و پدر من نوحه خوان بود. من هم نوحه خوانی را از پدر آموختم.
 
  از چه سنی نوحه خوانی را شروع کردید؟
من از سن دوازده سالگی نوحه خواندم. هم در هیات امام صادق (ع) و هم در مسجد فاطمه زهرا (س) در باغ زهرا. در مدرسه هم معلم هایی داشتیم که واقعا در شکل گیری شخصیت بچه ها در آن زمان موثر بودند. معلم ما آقای علی غلامی و آقای قربانی بودند. مثلا برای نمره هنر از ما می خواستند که «پیِس» بنویسیم. اینطور نبود که مثل الان برای هنر ارزشی قائل نشوند. معلمی را برای هنر انتخاب می کردند که سواد این کار را داشت. همان زمان تئاتری که نویسنده آن محمد بیابانی بود با راهنمایی آقای غلامی ساختیم که در بوشهر اول شد به نام «ناخدای باخدا». وقتی هم که در گروه سرود بودم و صدای من را شنیدند، تشویقم کردند که حتما خواندن را زیر نظر اساتید این حوزه پیگیری کنم و ادامه دهم. می خواهم بگویم اینکه تصمیم بگیرم به شکل حرفه ای بخوانم از مدرسه شروع شد و شخصیت موسیقایی من شکل گرفت. تک خوان گروه سرود بودم و بعد از اتمام مدرسه هم به تهران رفتم و در آنجا هم این کار را به شکل حرفه ای ادامه دادم.
 
  فکر می کنید نوحه خوان، مداح و یا ذاکر با هم چه تفاوتی دارند؟
نوحه خوان در هنگام سینه زنی می خواند و مدح و روضه ای نمی گوید. اما مداح در ابتدا مدحی از خدا یا ائمه می خواند. بعد روضه‌ای مناسب با ایامی که در آن قرار گرفته اند می خواند. مثلا روضه علی اکبر یا حضرت ابوالفضل و ... نوحه خوانی می کند. البته در سبک عزاداری بوشهر مدح به این شکلی که گفتم نداریم. ذاکر در بوشهر، پیش از شروع مراسم روی منبر می رود و ذکر خوانی می کند. من ذاکر و مداح نیستم و همان نوحه خوانی سنتی بوشهر را انجام می دهم.
سید مهدی عطایی، محمد رازقی ، حاج علی پولاد، میثم بهرامی از جمله مداحان خوب بوشهر هستند و فکر می کنم تا چند سال آینده از سطح کنونی بوشهر هم بالاتر بروند.
 
  چرا با وجود استعدادهای خوبی که در زمینه سرایش شعر در بوشهر وجود دارد، اما در زمینه اشعار نوحه خوانی شاعران کمی داریم؟
ببینید! در عزاداری دهه های قدیم بوشهر بیشتر از اشعار «جودی» استفاده می شد. شاعرانی هم داشتیم مثل «اصلاح پذیر» که نوحه می گفتند. بیش از نصف نوحه های قدیمی بوشهر برگرفته شده از آهنگ های قدیمی است که در آن زمان خوانده شده است که حزن داشتند. مثل (گفتا لیلا به افغان با....) که از ملودی آن استفاده می کردند و شعر روی آن می گذاشتند. به غیر از نوحه های ناخدا عباس دریانورد که فکر می کنم برگرفته موسیقی هندی و سومالی و ... باشد. بعد از انقلاب فضای عزاداری بوشهر با نوحه های جدید تغییر می کند. اوایل آقای بلادی و یا آقای گرگین شعرها را به نوحه خوان های بوشهر می دادند و بعد از آن هم آقای موجی و هاشمی فرد  و کیومرث خرده بین که نوحه سرا بود.
اما باز هم به لحاظ شعری بسیار ضعیف هستیم و نیاز است تا نوحه سراها و هم آهنگسازانی در این وادی پا بگذارند. چون در قدیم تعداد نوحه خوانان اندکی داشتیم مثل مرحوم جهانبخش کردی زاده، مرحوم علی دشتی، مرحوم شریفیان، مرحوم حاج باقر آرامی، مرحوم حسین خرمایی و.... اما الان بیش از چهارصد یا پانصد مداح و نوحه خوان داریم که اینها نیاز به نوحه سرایان بیشتر و قوی تری دارند. از طرفی ما نیاز به اشعاری برای نوحه خوانی داریم که در شان موسیقی عزاداری بوشهر باشد و نمی توانیم همان نوحه هایی را هر ساله تکرار کنیم که بخشو می خوانده است.
 
  عمده ترین تفاوت نوحه خوان های جدید با قدیم بوشهر از نظر شما چیست ؟
آنها؛ یعنی نوحه خوان های قدیمی بسیار قوی بودند برعکس الان...
 
  فکر می کنید راز ماندگاری قدیمی ها در چیست؟
ببینید! قدیمی ها در کار خود بیشتر تعصب داشتند و به آن اهمیت می دادند و برای همین هم بود که مردم مرحوم « بخشو» و دیگران نوحه خوان های قدیمی را خیلی دوست داشتند. مثلا مرحوم بخشو آنقدر مردمی بود که روی یک خودرو کار و اهالی شهر را به بهمنی و بالعکس جابه جا می کرد. شاید تا اینجا چندان اتفاق عجیبی نیفتاده باشد اما داستان زمانی جالب می‌شود که بدانید در آن زمان ماشین های دیگری هم بودند اما مردم در گرمای بوشهر منتظر می ماندند تا «بخشو» بیاید و با او جا به جا شوند. دلیلش هم این بوده که مرحوم بخشو در طول مسیر برای آنها با صدای خود نوحه و شروه و ...... می خوانده و اینچنین مردم را بیش از پیش به خود جلب می کرده است. الان تک‌تک قدیمی هایی که سوار ماشین بخشو شده اند، این موارد را تایید می کنند. زمانی که کسی مثل بخشو، شریفیان و... وارد سینه زنی بوشهر می شدند، نوحه خوان کاملی بودند. یعنی استاد بودند و انواع سبک های نوحه خوانی و عزاداری بوشهر را بلد بودند و به این کار اعتقاد قلبی داشتند. همچنین در کنار آن صدای بسیار خوبی هم داشته و به جزء به جزء کارشان تعصب داشتند. الان این طور نیست. اعتقاد به این کار کمتر شده و نوحه خوان، یا به همه این سبک‌ها تسلط ندارد و یا اگر داشته باشد صدا ندارد. البته تاکید می کنم که نمی توان گفت که همه نوحه خوان های امروز به این گونه هستند اما اغلب همینطور است. وقت کافی برای آموزش و تقویت توانمندی خود نگذاشته اند. قدیمی ها می دانستند که چه نوحه ای را کجا بخواند که نفوذ و تاثیر بیشتری داشته باشد.
 
  من از صحبت های شما این برداشت را می کنم که در حال حاضر بیشتر به کمیت پرداخته می شود تا کیفیت؟
کیفیت عزاداری بیشتر نزول پیدا کرده در حالی که آن مناطقی که از ما تقلید می کردند، با گذر زمان پیشرفت زیادی کردند. از آنجایی که من برای اجرای مراسم به استان های دیگر مثل تهران، اصفهان، شیراز و .... می روم، خودم این مسئله را به عینه دیده ام. حتی کیفیت سینه زنی آنها هم از سینه زنی بوشهر بالاتر رفته است. دمام زنی و نوحه خوانی آنها هم به دنبال آن به شدت پیشرفت داشته است. حقیقت این است که آنها دارند از بوشهر که صاحب نام و صاحب سبک در این حوزه بوده سبقت می گیرند. (منظور بوشهری های مقیم این مناطق هستند)
 
  نظر شما راجع به سبک های جدید نوحه خوانی و یا به عبارتی نوآوری چیست؟ مثلا دو صدایی که آقای گراشی انجام داد...
نوآوری در هر کاری لازم است و برای پیشرفت در آن کار ضرورت دارد. و همان صحبت کمیت و کیفیتی که پیش از این با هم داشتیم در این جا هم مصداق پیدا می کند و تاثیر بسیار زیادی دارد. اما من همیشه این را گفته ام که درباره آهنگ های سبک جدید، دو صدایی و ..... باید طوری باشد که مانند زنجیر به پیشینه و گذشته ما متصل باشد. به طوری که نه دقیقا شبیه کارهایی که در گذشته انجام شده باشد و نه آن را نفی و انکار کند که بخواهد فرهنگ ما را خراب کرده، به آن آسیب زده و یا زیر سوال ببرد. به عنوان مثال نوحه به صورت دو صدایی قبلا هم بوده و اینطور نبوده است که تازگی داشته باشد و آقایان گوهر شناس و علی دشتی دو صدایی خوانده بودند و بسیار موثر و خوب هم بوده است. کار حاج مصطفی گراشی و پسرش نیز کار بی کیفیتی نبود. کار تمرین شده ای بود که مورد استقبال هم قرار گرفت. من فکر می کنم دلیل این کار آقای گراشی این است که به هر حال آقای گراشی تا یک سنی می تواند نوحه بخواند و ممکن است پس از آن صدایش یاری نکرده و توانایی نداشته باشد. پس با این سبکی که ارائه دادند، هم کار نویی انجام داده و هم طی آن به معرفی پسرش پرداخته تا در این چند سال چهره و صدایش جا افتاده و معرفی شود تا پس از او ادامه دهنده راهش باشد. پس چه بهتر که در کنار پدر خود این تجربه را کسب کند. این را هم اضافه کنم که حاج مصطفی گراشی بسیار در کار خود وارد است و من این کار دو صدایی او را شنیده ام و به نظر خودم کار بسیار زیبایی است. این که از دو صدایی خواندن آقای گراشی ایراد می گیرند با توجه به کیفیت کار آقای گراشی و پسرش به نظر می آید، بهانه‌ای باشد که بخواهند مسائل و ناراحتی دیگری که از او دارند را در این قسمت وارد کرده و کار دوصدایی او را زیر سئوال ببرند. البته برخی از نوآوری ها هم هستند که فرهنگ و گذشته ما را زیر سوال می برند. ما باید سبک های جدید را طوری بسازیم که به نوحه های قدیمی رنگ جدید بدهند. خلاقیت در نوحه خوانی مثل مرمت یک خانه قدیمی است. شما وقتی یک بنای قدیمی را می بینید که معماری زیبایی دارد اما به مرور زمان تخریب شده است ، آن را مرمت کرده و به شکلی بازسازی می کنید که بر اساس همان نقشه قدیمی باشد نه اینکه اساس آن را تغییر دهید. نوحه خوانی نیز به همین صورت است. به نظر من نباید در نوآوری، اصل و گذشته ما زیر سوال ببرد.به عنوان مثال در نوحه خوانی قدیم ما چهار یا پنج واحد داشته ایم اما اکنون 1200 واحد داریم. «نوبت جنگ»، «لیلا آمد به خیمه»، «برخیز ز جا» و .... از واحدهای قدیمی هستند که هفت تا هشت تا مخصوص محرم، دو تا سه تا مخصوص ماه رمضان و سه تا چهار واحد هم برای ماه صفر داشتیم. اما اکنون خیلی بیش از این حرف هاست. آنقدر زیاد هستند که من به عنوان یک نوحه خوان خیلی از آنها را نشنیده ام. می خواهم بگویم که تا این حد گسترده شده است. اما به نظر من عزاداریمان نباید به حد نافرم و لوث برسد و از آن سوی بوم به زمین بیفتیم.
 
  کمی از خودتان هم بگویید. از حسین کشتکار بوشهری
اهل جفره علیباش هستم. بعد از اینکه جفره علیباش را خراب کردند و به جای آن پایگاه هوایی ساخته شد، به خیابان فرودگاه و هلالی آمدیم و آنجا زندگی می کردیم. زمانی هم که ازدواج کردم به تهران کوچ کردیم.
 دو فرزند پسر و دختر دارم که زمانی که دبیرستانشان در تهران تمام شد، تصمیم گرفتیم که به بوشهر برگردیم و آنها در همین جا به دانشگاه رفتند. متولد فروردین سال 1350 هستم.
شغلی به جز نوحه خوانی ندارم و تمام درآمد من از خواندن به دست می آید. البته قبلا مسئول حسابداری شرکت کوکاکولای تهران بودم.
 
  خاک بوشهر شما را دوباره به اینجا کشاند؟
از یک طرف، خانواده ام دلتنگمان بودند و از طرف دیگر اعتقادم این بود که بچه هایم اگر در بوشهر دانشگاه بروند، بهتر است. این را به لحاظ فرهنگی می گویم.
 
  در مورد همکاری خودتان با مرحوم محمود جهان هم کمی برایمان بگویید.
من دقیقا از سال 72 با مرحوم جهان همکاری کردم. حدود 7 یا 8 کاسِت ایشان را با همکاری هم به بازار ارائه دادیم. محمود جهان در خوانندگی کمک بسیاری به من کرده است. شیوه خواندن با ساز را من از او یاد گرفتم و بیش از 20 تا 25 کشور را با هم رفتیم. در جشنواره های مختلفی مثل دفاع مقدس و .... با هم شرکت کردیم. بر خلاف آنچه مردم خیال می کردند، محمود جهان یکی از خوانندگان بسیار مهربان و آدم متدینی بود که بر خلاف سبکی که کار می کرد(بندری) اعتقادات مذهبی قوی داشت. حتی در برخی جشنواره ها که می رفتیم، زمانی که اذان را می گفتند، گوشه ای را پیدا می کرد و نمازش را می خواند. خیلی اوقات به خاطر همین مسئله از او سوال می کردند و این باعث می شد که نماز خود را به دور از چشم بقیه و در گوشه ای خلوت بخواند. پدر و مادرش و کل خانواده محمود جهان متدین بوده و حتی حسینیه داشتند و بعضا شروه خوان بودند و حتی می توان گفت صدایش را از مادرش به ارث برده است.
در کل این 26 سال رفاقت، او را فردی دلرحم و مهربان یافتم و هرچقدر درباره این دو خصوصیت اخلاقی او برای شما بگویم، کم گفته ام. این خبر را هم به خوانندگان هفته نامه «بوشهر امروز» بدهم که بعد از ماه محرم و صفر کاستی از محمود جهان که پیش از فوتش ضبط شده بود، اما به بازار نیامد، به نام «حبیبم» منتشر خواهد شد. این آلبوم از کارهای بسیار خوب او بود که خودش هم دوستش داشت و علاقه داشت آن را بشنود که متاسفانه عمرش به دنیا نبود.محمود جهان برای موسیقی بندری بوشهر زحمت های زیادی کشید، اما جواب زحماتش را طور دیگری گرفت و با تعصب های بیجا و قدرنشناسی های فراوان روبه رو شد. خیلی ها دل او را شکستند آن هم به این دلیل که صادقانه گفته بود من در آبادان به دنیا آمده و آنجا بزرگ شدم؛ چیزی که حقیقت هم داشت. پدر و مادر او بوشهری بودند و حتی لهجه بوشهری هم داشت. یکبار هم نشد که از بوشهر بد بگوید، اما خب نمی توانست در مورد زادگاهش دروغ بگوید. کسانی که محمود جهانی را اذیت کردند، کار خوبی نکرده و من مطمئن هستم که یک جایی خودشان هم اذیت می شوند. ان‌شاءالله که همه ما با هم مهربان تر باشیم. زیرا دنیا ارزش هیچ بدی را ندارد. اگر کاری می کنیم، اول فکر و ذکرمان خداوند باشد و بعد وطن و مردممان.
 
  دردل دل حسین کشکتار با مردم و هموطنانش چیست؟
درد دل ها که فراوان است. آنچه که دغدغه اصلی من است، مردم ما بسیار قانع هستند و به هیچ وجه اهل مطالبه گری نیستند. حتی شما می بینید نقشه کشور را دستکاری کرده و قسمتی از استان ما را به استان همسایه می دهند(فارس و کهگیلویه) و صدای کسی هم در نمی آید؛ انسان وقتی زیادی در چیزی حل شود، خنثی می شود. حالا من نمی‌دانم مردم بوشهر زیادی مهربان هستند که اینطوری خنثی نشان می دهند یا چیز دیگری است. ( فک کُنُم کانلِکو هم بِکِشَن، دریا هم سی خوشون وردارن، کِلی هم سی ما ندن و باز مردم ما چی نگن) اما در مورد مسئولان؛ استاندار فارس، استاندار کرمان و حتی امام جمعه هایشان با من دوست هستند و برای بعضی از برنامه ها مستقیما با من تماس می گیرند تا برای اجرای برنامه به آنجا بروم. اما این اتفاق در استان بوشهر هیچوقت برای ما هنرمندان و بقیه فعالان فرهنگی نمی افتد و من هیچوقت نفهمیدم استاندار بوشهر کی بود، کی رفت و کی آمد! اینجا اگر مسئولان با تو کاری داشته باشند، که به منفعتی برایشان داشته باشد، به تو توجه می کنند در غیر این صورت هیچوقت سراغی از تو نمی گیرند. مسئولان اینجا اول به تهرانی ها زنگ می زنند و اگر جواب نگرفتند آن وقت به سراغ بچه های بومی می آیند. تازه کلی هم منت گذاشته و از ما می خواهند که چون بچه این استان هستیم، دستمزد کمتری طلب کنیم. بعد هم که کارشان انجام شد دیگر حتی جواب تلفنت را هم نمی دهند. بنابراین این تجربه به من یاد داده که برای مسئولان بوشهری کار انجام نداده و محال است که در آینده هم این کار را انجام دهم.  البته مدیر حوزه هنری قول داده که کارهایی انجام دهد و به تازگی هم با هم دیدار داشتیم و قرار است همکاری کنیم. باید ببینیم این پله ای را که داریم بالا می رویم به کجا ختم می شود. البته این عدم همکاری با مسئولان شامل هنرمندان همشهری ام نمی شود و با هم همیشه همکاری داریم. با همه این ها من بوشهری هستم و به بوشهری بودنم افتخار می کنم.
 
  سیاست: اهلش نیستم... بدم می‌آید
 
  آقای روحانی: به ما رَکَب زد
 
  کتابخوانی: آخرین کتابی که خواندم درباره زندگی حضرت محمد (ص) است. (از کودکی تا رسالت)
 
  فیلم: ایرانی اش را دوست دارم. «خوب، بد، جلف» آخرین فیلمی بود که دیدم
 
  تئاتر: خیلی وقت است ندیدم... نزدیک به 15 سال
 
  موسیقی: سنتی، شجریان
 
  شجریان: ستاره ای نورانی در آسمان هنر ایران
 
  بخشو: تکرار نشدنی، صدای ماندگار جنوب است
 
  شاعر بوشهری: علی هوشمند، اخیرا شعری از او در مورد بوشهر خواندم که بسیار برایم غرورآفرین بود

لینک مطلب: http://booshehriha.ir/News/20562.html