printlogo


روایت محسن شریفیان از 24 سال همراهی با موسیقی محلی بوشهر؛
همراه با شادی و اندوه مردم
همراه با شادی و اندوه مردم
کد خبر: 20569 تاریخ: 1396/8/30 16:51
بوشهری ها | میگویند پای عشق که میان بیاید، ناهمواریها بیتاثیرند. برای او که به واقع چنین بود. نگاهی به آنچه از 72 تا کنون بهدوش کشیده، نشان از همین پستی و بلندیها دارد. با این حال او از حرکت باز نایست

بوشهری ها / کیوان حیدری ، سودابه زیارتی :

سالهای ابتدایی دهه هفتاد است. جنگ تازه تمام شده و جنوب و جنوبی از همیشه محرومتر است. روزهاییست که پیراهن آستین کوتاه جرمی کم از دزدی ندارد و فیلمهای ویدیوییداشتن برابر است با مالخری.... در همین روزهاست که بازیکن تیم ملی را به جرم داشتن ماشین قرمزرنگ کنار میگذارند و موسیقی هم به لطف همین نگاهها کبیر گناهیست نابخشودنی. در همین فضای غبارآلود و درست جایی که محافظهکاری نخستین کلام صبحگاهی مردم است، پسری جنوبی نیت به «تغییر» شرایط دارد. اینجا جنوب است. نه پایتخت است که برای هر نیتی هزار حساب و کتاب انجام شود و نه به سان خیلیها مردمش اهل دودوتا چهارتا هستند. اینجا نیت، عین عمل است و این در وجود پسر جنوبی داستان ما کاملا صدق میکند. پس یک روز صبح از خواب بیدار میشود و با همان موهای فر که البته آنروزها مثل امروز طرفدار نداشت، اسبی را زین میکند که سالها قرار است جاده موسیقی را درنوردد. توشه مسیر را که سازیست جنوبی بر میدارد و راهی سخت را آغاز میکند که انتهایش نا معلوم است.

میگویند پای عشق که میان بیاید، ناهمواریها بیتاثیرند. برای او که به واقع چنین بود. نگاهی به آنچه از 72 تا کنون بهدوش کشیده، نشان از همین پستی و بلندیها دارد. با این حال او از حرکت باز نایستاد! نگاهش را به نوک قله دوخت و رفت. به همین دلیل است که ادعا میکنیم او مردیست عاشق! نه از آن دست عشقهایی که به فراغ میانجامد! او مردیست که عشق را در اختیار خود قرار داده است. بیاغراق بگوییم، به عشق تسلط دارد. شاید راز موفقیتش هم از همین تسلط نشات میگیرد. تسلطی که اگر این سالها از آن بیبهره بود بیشک در دریای متلاطم نگاه پُر بخل و کینه کوتهنظران غرق شده بود.

حال نزدیک به سه دهه از روزهای شروع سفرش میگذرد. سفری که نهتنها منجر به موفقیت شخصیاش بلکه منتج به احیای موسیقی یک دیار شد. دیاری که خیلیها میگویند او جزءِ 10 نفریست که توانسته بوشهر را در حد نامش بر سر زبانها بیندازد و شاید دلیل نامهربانیهای این سالها با او سرچشمه گرفته از همین اثرگذاریاش باشد. نامهربانیهایی که بعضا تعمدی هم بودند و میخواستند تا مُهر باطلی بر نامش زده شود. اما او اینجا را هم کوتاه نیامد. او متولد دیار رییسعلی و از سرزمینی برخاسته بود که سر خمکردن در آن عین مرگ بود. پس مردانه پای عشق و اعتقادش ایستاد. اعتقادی که خیلیها خواستند بگویند از آن بی بهره است. اما او عاشقی معتقد بود و نمیتوانست وقتی پای کشورش، پای دینش، پای مردمش و پای هنرش به میان میآید سکوت کند. پس نه مُهری بر لب زد و نه محافظهکاری را پیشه کرد. او سازش را به دوش کشید و وارد صحنهای شد که خیلیها میخواستند بازیگر اصلیاش نباشد. با این حال او نهتنها بازیگر اصلی بسیاری از صحنهها بلکه کارگردانی کمنظیر شد. اهل نمایش هم نبود و تقدیر بود که برایش صحنهسازی میکرد. تقدیری که یک روز او را سیهپوش کرده و به «چهارمحل» میفرستد تا برای حسین (ع) سِنج و دمام بزند و روزی دیگر «نیانبان» به دستش میدهد تا به نابترین شکل ممکن از هموطنانش بخواهد برای ایران و نظامش پای صندوقهای رای بیایند.

او حالا اینجاست. پسر دوستداشتنی جنوبی که این روزها برایش در تالار وحدت سر و دست میشکنند و بلیت اجراهایش به روز نرسیده تمام میشود دقیقا روبهروی ما نشسته تا تن به مصاحبهای دهد که خیلیها میگویند چندان اهلش نیست. با این حال اما درخواست مصاحبه ما را نهتنها به گرمی پذیرا بود بلکه در طول مصاحبه هم آنقدر همراهی کرد که از این به بعد باید دربارهاش بگوییم: « نه اینکه اهل مصاحبه نباشد، اهل هر مصاحبهای نیست».

 

 

  چطور شد که محسن شریفیان به پژوهش روی آورد؟

موسیقی و پژوهش در کار و زندگی من به شکلی توامان شروع شد. چراکه من هر کار و یا قطعهای را که میخواستم اجرا کنم باید درباره  خاستگاه، چگونگی و زمان به وجود آمدن، چرایی و همه آن چیزهایی را که در مورد آن قطعه وجود داشت، تحقیق می کردم تا بدانم که چه چیزی را قرار است به مخاطبم ارائه کنم. این مساله خود به خود دامنه کار مرا گستردهتر میکرد تا اینکه تصمیم گرفتم خیلی جدی پیگیر ضبط آواها و نواهایی که در این منطقه وجود دارند، باشم و در مورد آنها بیشتر بدانم.

  یعنی از همان ابتدا با پژوهش شروع کردید!

میتوان گفت که همینطور بوده است. از سال 1372 که گروه لیان را تشکیل داده و شروع بهکار کردیم، اولین مقالهام در نشریه «آئینه جنوب» منتشر شد و پس از آن مقالات مختلفی را در نشریات دیگر منتشر کردم تا اینکه «نسیم جنوب» آمد و مقالات پژوهشیام در آنجا منتشر میشد. فکر میکنم حدود سال 76 یا 77 بود که اولین کتابم منتشر شد.

 

  پس برای شما اجراکردن به تنهایی کافی نیست و در ابتدا باید بدانید که چه قطعهای را می خوانید و یا اجرا میکنید؟

بله صد در صد. شما وقتی میدانی خاستگاه ترانهای چیست و خیلی جزئیات دیگر را راجع به آن میدانی، با حس بسیار بهتری هم آن را اجرا و به مردم منتقل میکنی. دانستهها در مورد موسیقی و خاستگاه آنها کمک میکند تا احساس من بهعنوان نوازنده و خواننده بهتر و بیشتر به مردم منتقل شود.

مثلا من بهعنوان یک نوازنده باید بدانم موسیقی کار دریانوردان چه بوده، به چند بخش تقسیم می‌‌شود، در کجاها استفاده میشدند، کدامشان الان استفاده میشود و... این مساله در موسیقی فولکلور اهمیت بیشتری هم پیدا میکند چراکه حتما باید از خاستگاه این نوع موسیقی اطلاع کافی داشته باشیم.

 

  آیا همین پژوهشها باعث شد تا محسن شریفیان به فکر تلفیق ساز نیانبان با سازهایی بیفتد که تا پیش از آن اتفاق نیفتاده بود؟

نه نمیتوان گفت که اینطور بوده زیرا موسیقی که من پژوهش میکردم، بومی منطقه بود. ولیکن بیربط هم نمیتواند باشد زیرا وقتی تاریخ را مطالعه میکنید، متوجه میشوید که موسیقی بوشهر در اصل موسیقی تلفیقی بوده و ما بنیانگذار موسیقی تلفیقی نیستیم. بوشهر البته شهری بوده که توانسته به عنوان مثال خود را با موسیقی که از آفریقا وارد آن میشود آداپته کند و این موسیقی الان بخشی از هویت فرهنگی بوشهر است. نمیدانم اما شاید سالها بعد هم این کاری را که ما الان ارائه میدهیم، بخشی از هویت فرهنگی بوشهر شود. بنابراین تلفیق در موسیقی ما وجود داشته اما الان شدت گرفته است زیراکه ارتباطات در دنیا سریعتر از گذشته شده؛ چه از طریق مسافرتهایی که ما انجام میدهیم و چه از طریق دنیای مجازی.

 

  راز ماندگاری و دلچسببودن برخی از تلفیقها چیست و چرا برخی از کارهای تلفیقی این ویژگی را ندارند؟

ببینید! بخشی از تلفیق آزمون و خطاست. یعنی ممکن است یک کار تلفیقی انجام بدهیم که ماندگار بشود و یا نشود. به نظر من آن دسته از تلفیقهایی ماندگار میشوند که موسیقی منطقه را به خوبی درک کرده باشند. در این صورت است که میتوان گفت این تلفیق با مردم عجین شده و در واقع توانایی رساندن چراییِ انجام تلفیق را داشته است. بنابراین تلفیق را نباید صرفا به عنوان یک کار ترکیبی تنها نگاه کرد بلکه باید هدفی پشت آن باشد. خب در این میان ممکن است تلفیق ما موفق شده و مورد اقبال قرار بگیرد و یا نگیرد.

 

  اولین بار جرقه تلفیق کی به ذهنتان خورد؟

ببینید! من نمیخواهم بگویم که خیلی به شکل تخصصی تلفیق را دنبال میکنم. گاهی به ناچار این کار را کردم و گاهی به میل خودم بوده است. یکی از دلایل آن این بود که میخواستم مخاطبان مختلفی را داشته باشم. بنابراین هم با گروههای دیگر کار کردم و هم موسیقی فرهنگهای دیگر را به شکلی تلفیقی با موسیقی بوشهر کار کردم و با فرهنگ آنها آشنا شدم. این باعث شد مخاطبان بیشتری داشته باشم و تنها محدود به منطقه جنوب نباشم. در ابتدا هم موسیقیهای همین منطقه را جمع، ثبت و ضبط کردیم که در آثار منتشرشده از موسسه «ماهور» میتوانید بشنوید، آوای دریانوردان، خیامخوانی، شروهخوانی و... را کاملا به صورت سنتی منتشر کردیم و بعد هم تصمیم گرفتیم که آثاری در سطح گروه موسیقی لیان را انجام داده و منتشر کنیم که ریشهای سنتی داشت و البته با نگاهی کاملا جدی. در این راستا هم آلبومهای مختلفی را منتشر کردیم. به مرور شکل کارها را تغییر دادیم؛ آلبوم سیراف، همکاری با گروههای دیگری که کارشان موسیقی تلفیقی بود مثل دارکوب یا با گروه رستاک یا امید حاجیلی و اجرای موسیقی در خارج از کشور که همگی این کارها باعث شد تا تعداد مخاطبان ما نیز افزایش پیدا کنند و مردم از طریق مختلف با موسیقی ما آشنا شوند.

 

  محسن شریفیان در آینده خودش میدید که در این جایگاهی که الان دارد، قرار بگیرد؟

من از همان ابتدا در سال 71 که به صورت رسمی وارد کار شدم، کاملا برنامهریزی کرده بودم. شرایط سختی برای کارکردن امثال ما وجود داشت. جامعه، نوازنده‌‌های نیانبان را نمیپذیرفت؛ سال های دوری هم نیست و دیگران میتوانند این مساله را تایید کنند. مردم نوازندههای این ساز را تحویل نمیگرفتند. حتی خانواده خود من هم همینطور بودند. تحت فشار زیادی بودم حتی از طرف بستگان درجه یک خودم. با این وجود و با اینکه بلاخره طعنههای زیادی را از جامعه میشنیدیم اما من تصمیم گرفتم که به صورت کاملا تخصصی روی این موضوع کار کنم و به خودم گفتم که تا بضاعت علمی و نوازندگیام اجازه میدهد، این کار را به صورت حرفهای و علمی انجام دهم تا سطح این ساز بالا برود. بنابراین از همان ابتدا، دیدگاه خوبی نسبت به این ساز داشتم. به طور کلی هر کاری را که در زندگیام انجام دادهام برای ارتقاء ساز نیانبان بوده است.

یادم می آید زمانی که در رشته پژوهشگری اجتماعی در دانشگاه درس میخواندم، همان ترم اول مقالهام برگزیده شد. وقتی برای توضیح و سخنرانی روی سن رفتم، به دانشجویان گفتم که اگر نوازنده نیانبان نبودم، احتمال اینکه دانشجو شوم خیلی کم بود و چون نوازنده نیانبانم به دانشگاه آمدم. به این خاطر که نشان دهم یک نوازنده نیانبان هم می تواند کار علمی انجام دهد و درباره سازش به شکلی علمی صحبت و کار کند.

 

  محسن شریفیان یک برش تاریخی در موسیقی بوشهر به وجود آورد و نیانبان را از یک سازی که میگفتند تنها برای مجالس عروسی استفاده میشود به جایی رساند که ما الان اجرای خارج از کشور داریم و حتی ممکن است که روزی در ارکستر ملی هم آن را داشته باشیم...

اول اینکه این کار محسن شریفیان به تنهایی نبوده و کار همه مردم این شهر بوده که تصمیم گرفتند که بیایند و کمک کنند تا سازی که متعلق به شهرشان است به جایگاهی خاص برسد و من هم یک عاملی بودم که به دنبال این مساله بود و ارتقا این جایگاه، فقط سهم من نیست. اما به هر حال آن برش تاریخی که شما میگویید یا نوع نوازندگی، تغییر در شکل نواختن، تغییر شیوه نگرش مردم به این ساز و ... را تاریخ در آینده معلوم و بیان میکند. به هر روی، الان خوشحالم که این ساز همهگیر شده و اغلب مردم این ساز را میشناسند و در خیلی از ارکسترها نواخته میشود. یادم میآید در جشنواره موسیقی فجر، 6 گروه موسیقی وجود داشت که از این ساز استفاده میکرد و برای من بسیار جالب بود. قطعا نی انبان در ارکسترهای بزرگ هم میآید، کما اینکه الان هم در برخی ارکسترهای بزرگ در ایران و یا خارج از این ساز استفاده شده است.

البته این را هم بگویم که ارکستر ملی، برای نیانبان بسیار پیش پاافتاده است و نبودنش در ارکستر ملی برای آنها ضرر است و احتمالا هم بهزودی این کار را خواهد کرد و نیانبان را به سازهایش اضافه خواهد کرد.

 

  شریفیان در موفقیت در کارش، خود را مدیون چه کسی میداند؟

حقیقت امر این است که من بیشتر مدیون مردم این منطقه هستم. کسانی که در این کار بیشتر به من کمک کردند. آن موضوع صادقتری در مورد من است. درواقع من استاد مشخصی نداشتم که بگوییم فلانی زیر بال و پر محسن را گرفت. همه مردم استاد محسن شریفیان هستند.

پیرو نوازنده خاصی هم نیستم البته کار همه نوازندهها را از مبتدیترین تا حرفهایترین دنبال میکردم، گوش کرده و آن را دقیق اجرا میکردم. اگر موفقیتی الان دارم، همگی مدیون مردم این منطقه است. دانشگاه من همین کوچه پسکوچههایی است که در آن بزرگ شدم. نه اینکه دانشگاهی که در آن تحصیل دانش و علم کردم اهمیتی نداشته باشد، نه اینگونه نیست اما می خواهم بگویم، مردم استاد همیشگی من بوده اند.

 

  همکاری با آقای وزّان از کجا شروع شد و چرا تمام شد؟

فکر میکنم سال دوم گروه، وقتی آلبوم اوّلمان را کار کرده بودیم، من از آقای وزّان خواستم که به گروه لیان بیاید و ایشان هم پذیرفتند. همانموقع هم شرایط موسیقی در بوشهر خوب نبود. ورود آقای وزّان میتوانست به من کمک کند. به این دلیل که ایشان بوشهری بودند، سبقه ادبی داشت و معلم آموزش و پرورش داشت و کاراکتری مثل ایشان به بهترشدن شرایط ما کمک میکرد. اتفاقا همان زمان هم بود که از شاعران منطقه مثل مرحوم منوچهر آتشی، محمد بیابانی، ایرج شمسیزاده، فرجالله کمالی، امید غضنفر و... کمک گرفتیم و این اولین بار بود که چنین اتفاقی میافتاد. در آلبوم «شرق» هم از همه آنها دعوت کردیم برای همکاری که برخی با اکراه هم میآمدند از جمله استاد آتشی که اولین و تنها کاری بود که با ما انجام داد. ایشان میگفتند که کار من این نیست اما با او صحبت و تاکید کردم که شما بزرگ این منطقه هستید و دستی بر ادبیات دارید و ورود شما به این حوزه به منظور همکاری، میتواند اعتباری باشد برای موسیقی و ایشان قبول کردند؛ در ابتدا یک ملودی به ایشان داده شد و یک اتود زدیم که شد همان قطعه «بهار» در آن آلبوم.

سایر شاعران دیگر هم کم و بیش به همین منوال نظرشان را جلب کردیم که به موسیقی بوشهر ورود کرده و با ما همکاری کنند.

یادم میآید، نخستین کنسرت ما تحت عنوان «شب» بود که برگزار کردیم، یکی از مسئولان وقت در آن زمان به من اعتراض کرد که چرا میخواهی نام این شاعران را (به عنوان شاعر قطعاتی که در کنسرت اجرا میکردیم) در کنسرت بیاوری و اتفاقا یک سری نشریات دیگر هم در همان زمان هم کنسرت را به کنسرت نهضت آزادی و... تشبیه میکردند. اما من اعتقاد داشتم که آنها، اعتبار موسیقی هستند و زیر بار این مساله که نام آن ها را حذف کنم، نرفتم.

 

  یعنی در کنسرت «شب» نام همه آنها را آوردید!

بله. نام همه آنهایی که از شعر آنها در قطعات ساختهشده، استفاده کرده بودیم را آوردم. اگر حافظه تاریخی مردم و یا حتی مطبوعاتیها گواهی بدهد، ما این کار را انجام دادیم، با مشکلاتی هم روبهرو شدیم اما کنسرت را برگزار کردیم.

 

  کاری که امید حاجیلی در بوشهر انجام نداد و نام شما را در قطعه «ای داد» به عنوان سازنده آهنگ نیاورد...

به هر حال من شرایط بچهها و معذوریت آنها را درک میکنم. آدمها به لحاظ فکری با یکدیگر تفاوت دارند. برای هم به امید حاجیلی حق میدهم که نتوانسته است از من اسمی ببرد.

Bildergebnis für ‫محسن شریفیان‬‎

همه این حاشیهها به اردیبهشت امسال رسید و کلیپ معروف «ما نمیخِیم عقب بریم» که برای دعوت مردم پای صندوق های رأی بود. درواقع ردّ شایعاتی بود که سالها درباره محسن شریفیان ساخته میشد...

ببینید! حقیقت امر اینست که من قصد ورود به مسائل سیاسی را ندارم. هرچند که در کشوری زندگی میکنیم و به ناچار پای شما به این حوزه کشیده میشود. چون انتخاب رئیس جمهور، مدیر ارشاد و... به طور کلی سیاستهایی که اعمال میشود در زندگی هنری و حتی شخصی ما تاثیرگذار هستند. بنابراین بناچار مجبور هستیم که با این مساله روبهرو شویم. در زمان انتخابات، علیرغم اینکه مکرر از من و از گروه برای اجرای برنامه دعوت میشد و حتی ستاد خود آقای روحانی در بوشهر هم از ما دعوت کرد اما ما نپذیرفتیم.

 به طور کلی تحلیل من از شرایط زمان انتخابات این بود که حداقل برای ثبات فضای فعلی و عدم بازگشت به عقب، باید کاری انجام دهم. فکر میکنم صبح روز قبل از انتخابات بود که تصمیم گرفتم این کلیپ را بسازم. کار را شروع کردیم و کلیپ تا شب ساخته شد.

 

  یعنی کمتر از 24 ساعت!

بله کمتر از 24 ساعت. تصمیم گرفتم و کلیپ ساخته شد. در این بازه زمانی، شعر آن گفتهشد، آهنگش ساخته و در استودیو ضبط شد، تصویربرداری آن همزمان صورت گرفت، بلافاصله میکس و مونتاژ آن انجام شد و در دقیقه نود آن را منتشر کردیم.

 

  شعر این قطعه از چه کسی بود؟

آقای جهانبخشان به ما کمک کرد و بخشهایی از شعر را گفت و بخشهایی از آن را نیز خودم درست کردم.

 

  که در نهایت کلیپی خاص و تاثیرگذار ساخته شد...

خب! درواقع ما دلمان نمیخواهد به عقب برگردیم و برگشت به عقب و تجربة دوبارة شرایط گذشته برای من خیلی وحشتناک بود و آن لحظهای که دست به این حرکت زدم، واقعا از اینکه بازگشت به عقب داشته باشیم، ترسیدم.

 

برای خودتان ترسیدید؟

خب برای همه! من هم جزء همین مردم هستم. دغدغه من به عنوان یک هنرمند در آن شرایط، ساخت این کلیپ را رقم زد. من نمیخواستم با رفتن به جشنهای انتخاباتی دغدغه خود را بیان کنم. تا الان سعی کردم که شکل مردمیبودن این کاری که انجام دادم حفظ شود هرچند که گاهاً برچسب میخورد اما این کلیپ و تفکری که پشت آن بود، یک تفکر مردمی بود.

 

  درآمد گروه لیان از کجاست؟

بخش اصلی درآمد گروه از اجرای کنسرت های مردمی و ارگانی است. بخشهایی نیز از طریق کمک مالی مخاطبان و برخی هواداران گروه است.

 

  اسپانسر دائمی هم دارید؟

خیر ما اسپانسر دائمی نداریم. برخی از دوستداران ما، بخشی از هزینههای گروه را پشتیبانی مالی میکنند.

 

ساخت آلبوم نیمه چطور انجام شد و چقدر طول کشید؟

پژوهش و کاری که برای این آلبوم شد، برمیگردد به درخواستی که مرحوم منوچهر آتشی از من داشت. یادم میآید که ایشان به من میگفتند که آقای دولتآبادی از او (مرحوم آتشی) خواسته که کاری درباره آوازهای دریانوردان بوشهری انجام دهد که گویا قرار بوده در یکی از شبکههای رادیویی آلمان پخش شود. مرحوم آتشی آن زمان از من خواست تا اطلاعاتی را جمعآوری کنم برای این قضیه. من از همان روز شروع به کار کردم و بخش نوشتههای آن را دادم به زندهیاد آتشی. از آنجا که با این مقوله غریبه نبودم و همیشه این نوع موسیقی را میشنیدم، پس از چند سال وقفه، آلبومی را به صورت مستقل از نیمهخوانی در بوشهر منتشر کردیم.

 

  برای جمعآوری اطلاعات به کجاها رفتید؟

همه جای استان سفر کردم. زندهیاد شمسیزاده در این مورد کمک زیادی به من کرد. وقتی برای جمعآوری نواها به گناوه رفتم با دریانوردان زیادی از طریق مرحوم ایرج شمسیزاده آشنا شدم و صحبت کردم.

 

  روی دریا هم رفتید؟

بله خب! باید بگویم که در یک دورهای فکر میکنم سال اول دبیرستان که بودم، بنابر یک سری شرایط و شیطنتها و شرایط سنی، ترک تحصیل کردم و حدود شش ماه رفتم دریا و شروع کردم به کار. اتفاقا همانموقع هم شروع به ساززدن کردم. در بندرگاه بودم و همانجا هم با آکا آشنا و دوست شدم. با ناخداها میرفتم دریا؛ صبحها تور میانداختیم و بعدازظهرها هم تورکشی میکردیم.

 

  یعنی شریفیان در دوران نوجوانی ماهیگیر بوده!

بله اما آن موقع دریا آنقدر ماهی کمی داشت و به اصطلاح خشک شده بود که پول زیادی از دریا عاید من نشد و همان مقدار کمی هم که به یکی از دوستان میدادم که برایم پسانداز کند، آن هم به طریقی خرج شد و به دست من نرسید. در واقع پولم را خورد.

Bildergebnis für ‫محسن شریفیان‬‎

  یعنی دریا برای شما برکت نداشت...

نه دریا همیشه خوب است. حتما در این مساله هم برای من خیریتی وجود داشته است. آن زمان به کلانتری بندرگاه رفتم که شکایت کنم و پولم را پس بگیرم. سازم هم دستم بود. رئیس کلانتری از من پرسید که این چیه توی دستت؟ گفتم که ساز. نزدیک بود که سازم را هم از دست بدهم. خلاصه از شکایتمان گذشتیم و گفتیم آقا نخواستیم اصلاً.

 

  کدوم آلبومتان را بیشتر دوست دارید؟

این سئوال شما مثل اینست که بپرسید کدام فرزندانتان را بیشتر دوست دارید! همه آنها را دوست دارم. با همه آنها خاطره دارم.

 

  گفته میشود که آقای شریفیان زیاد دوست ندارد با رسانهها و خبرنگاران محلی کار کند. آیا واقعا همینطور است؟

شما خودتان این طور فکر میکنید؟

 

  نه خب تا الان که ما برای مصاحبه خدمت شما هستیم به این صورت نبوده.

ببینید! باید پرسید که آیا کسی بوده که تماس بگیرد و من جواب نداده باشم؟ مشکلی که وجود دارد اینست که ما معمولا در بوشهر تولید خبر نمیکنیم. این ضعف از محسن شریفیان نیست. اینقدری که خبرنگاران و رسانهها در سطح ملی تماس میگیرند و اخبار و فعالیتهای گروه را پیگیری میکنند، آیا نشریات محلی تماس میگیرند؟ نشریات محلی ما نه این پتانسیل را دارند، نه امکانات و خبرنگار تولیدکننده دارند نه مسائل مالی به آنها اجازه تولید خبر میدهد و بعضا هم وقتی خبر را به آنها میدهیم، به موقع منتشر نمیشود. مثلا هفتهنامه است و اخبار به روز را نمیتوانند منتشر کنند. این مشکل من نیست و ما هم اخبار را به همین علت به رسانههای ملی میدهیم و اتفاقا این نشان میدهد که گروه در سطح ملی کار میکند. با این حال من همیشه دوست دارم با رسانههای محلی هم، کار کنم و این کار را هم کردم. مطالب مختلفی برای آنها نوشتم و هر زمان که مصاحبه خواستند، قبول کردم. اما بدون تعارف بگویم که نشریات محلی ما کمکار هستند. من با اغلب رسانهایهای بوشهر ارتباط دارم و اخبار گروه را برای آنها میفرستم که در رسانههایشان کارکنند.

 

  گروه لیان در فستیوالهای خارج از کشور، زیاد شرکت میکند. چرا؟

چون از ما درخواست و دعوت میشود.

 

  آیا تنها به خاطر درخواست است یا هدف دیگری مد نظرتان است؟

ببینید! فستیوالها از ما دعوت میکنند. تا دعوت نکنند ما نمیتوانیم شرکت کنیم. حتی از برگزاری برخی فستیوالها اطلاع هم نداریم اما برایمان دعوتنامه میفرستند. پس از این مرحله، هدفی که همیشه مد نظر داریم، یعنی معرفی موسیقی بوشهر به دنیا را در آنجا دنبال میکنیم. گاهی در حاشیه این فستیوالها اتفاقات دیگری هم میافتد که جالب است. مثلا در فستیوال اخیری که در چین برگزار شد با گروهی آشنا شدم که روی موسیقی جاده ابریشم به شکل تخصصی کار میکنند و قرار است جشنوارهای هم با همین موضوع برگزار کنند. از طرف دیگر یکی از جاذبههای این سفرها، پیداکردن اشتراکات فرهنگی بین خودمان و آن منطقه است.

 

  کدام کشور اشتراک فرهنگی بیشتری با ما داشته؟

با هرکدام اشتراکاتی داشتیم. خوشبختانه سطح موسیقی بوشهر آنقدر بالاست که توانسته با هرکدام از کشورهایی که رفتهایم ارتباط برقرار کند. مثلا وقتی یک چینی متوجه میشود که ما واژه «چین و ماچین» را در آوازهای دریانوردی خود استفاده میکنیم، برایش لذتبخش است. یا وقتی بشنوند که یک خانواده چینی در جزیره خارگ کشاورزی میکردند و در همانجا هم به خاک سپرده شدهاند، یا بزرگترین دریانورد چینی از طریق سیراف با ایران در ارتباط بوده برایشان جالب است. اما فکر میکنم بررسی موسیقی یونان، برای موسیقی ایران اهمیت زیادی میتواند داشته باشد چون نکات مشترک زیادی دارند.

 

  نظم در زندگی محسن شریفیان چه جایگاهی دارد؟

زندگی من خیلی سخت است. چون دائما در سفر هستم و این مساله زندگی را خیلی سخت میکند. از طرفی دیگر این حرکت را دوست دارم و دلم نمیخواهد یک جا بمانم و بیحرکت باشم. اما بینظم نیستم و سعی میکنم برای کارهایی که قرار است در یک روز انجام دهم مثل تمرینهای گروه یا قرارهای مصاحبه مثل امروز، مطالعه و... برنامهریزی کرده و آنها را ر وقت انجام بدهم.

 

  با این اوصاف نمیتوانید به صورت مستمر مطالعه کنید.

قبلا اینطور نبود و موضوعاتی را که دوست داشتم و مورد علاقهام بود را روزانه انجام میدادم اما الان نه. صرفا مطالعات موردی دارم.

 

همکاری شریفیان با آکا صفوی چطور و از کجا شروع شد؟

بعد از اینکه آقای وزّان از گروه رفتند. به آکا فکر کردم. از قبل او را میشناختم. مطالعه موسیقی خوبی داشت، آوازها را به خوبی میشناخت و گزینه بسیار خوبی برای ما بود.

 

  فکر میکنید این همکاری تا کی ادامه خواهد داشت؟

نمیتوانم آینده را پیش بینی کنم. اما آکا، کماکان با ما کار میکند و تا هر زمان که از عهده کارهایی که گروه به او میدهد برآید، قطعا با هم ادامه میدهیم. اگر نتوانست که البته من فکر نمیکنم اینجور باشد، به ناچار از خواننده دیگری استفاده میکنیم. در کل، من دوست ندارم چنین تغییراتی در گروه اتفاق بیفتد و هر تغییری که در گروه تا الان اتفاق افتاده، تغییراتی بوده که صلاح گروه در آن دیده شده است و این را هم بگویم که تا الان ما از هیچکس نخواستیم که برود.

 

  لیانا شریفیان! محسن شریفیان تصمیم میگیرد یک دختر را که دختر خودش هم است در تالار وحدت به روی سن دعوت کند تا نیانبان بنوازد؛ اتفاقی که برای نخستین بار اتفاق میافتد.

لیانا از زمانی که چشم به این دنیا باز کرده، همین موسیقی را شنیده و با آن بزرگ شده است.

 زمانی که من در کانادا بودم نامهای را از طریق تلگرام فرستاد و در آن گله کرده بود چقدر باید صبر کنم که اجازه بدهی روی صحنه بروم و ساز بزنم. از کودکی، اسباب بازی من سازهای شما بوده و با آن بزرگ شدم و... . نامه هم خیلی غمانگیز بود و هم گلایهآمیز. من در جواب برایش نوشتم که مشکلی نیست و تو میتوانی به روی صحنه هم بروی اما این را هم مد نظر قرار بده که دیواری کوتاهتر از من پیدا نمیشود و تو هم که دختر من هستی. هر کس دیگری این کار را انجام دهد، مشکلی پیش نمیآید و کسی هم حرفی نمیزند اما به محض اینکه تو انجامش بدهی، داستانها درست میشود.

 اگر میتوانی این حرفها و برخوردها را تحمل کنی، من هم مشکلی ندارم. که البته بعد از اینکه لیانا روی صحنه آمد، بلافاصله برخی از سایتها اعتراض کردند. به هر صورت، من امیدوارم لیانا بتواند با تمام محدودیتهایی که برای نوازندگی خانمها وجود دارد، کارش را ادامه بدهد. آنچه که من فکر میکنم لیانا باید آن را دنبال کند، معرفی این ساز در اشل بینالمللیتر نسبت به من است. ماموریت لیانا اینست که در عرصه جهانی فعالیت موسیقایی بیشتری داشته باشد.

Bildergebnis für ‫محسن شریفیان‬‎

  آیا لیانا همیشه حمایت پدرش را در این زمینه همراه خود دارد؟

خیلی دوست دارم که متکی به خودش باشد اما از طرفی هم میبینم فعلا این امکان که گروهی متشکل از خانمها که با هم بتوانند مستقل کار کنند، وجود ندارد بنابراین از او حمایت میکنم. خوشبختانه دختران زیادی هستند که هم در ایران و هم در جهان به سمت این نوع موسیقی آمده و کار نوازندگی میکنند. این حرکت تا پیش از این نبود که همگی نشانههای بسیار خوبی است.

  درددل محسن شریفیان؟
 

بوشهریها مردم بسیار قانعی هستند و زود راضی میشوند. این درست نیست زیرا این ویژگی، روح مطالبهگری را از آنها میگیرد. کما اینکه الان هم همین اتفاق افتاده است و مطالبهگر نیستند. مثلا شما ببینید اگر به قوم آذری یا گیلکی و ... توهین بشود، چه اعتراضی میشود و کل کشور خبر دار میشوند اما در بوشهر هرکسی بیاید توهین و بیحرمتی هم بکند کسی عین خیالش هم نیست و اعتراضی نمیکند. من انتظار دارم که مردم بوشهر نسبت به خواستههایشان محکمتر باشند و کوتاه نیایند. مخصوصا مردم شهر بوشهر خیلی کم از هم حمایت میکنند، برعکس مردم دشتستان. مردم بوشهر باید بیشتر در کنار هم باشند، بیشتر همدیگر را درک و حمایت کنند.

مثلاً ًزمانیکه کنسرت ما را متهم کردند به تجاوز به عنف، خب حرف کمی نبود و اگر در جای دیگری و در شهر دیگری بود، مردم اعتراض میکردند اما اینجا هیچکس چیزی نگفت. اگر من این مساله را همیشه عنوان میکنم به این خاطر است که ایشان حرفی را زده که کاملا بی اساس بوده؛ اینکه بگوید در فلان کنسرت لیان، تجاوز به عنف صورت گرفته، بر پایه چه مدرک و مستنداتی است؟ ببینید! چنین مسألهای به راحتی رها شده و بهدست فراموشی سپرده میشود. مردم بوشهر حقشان خیلی بیشتر از اینهاست اما کوتاه میآیند و سکوت میکنند. ما در بزنگاهها کنار هم نیستیم.

منبع : پیام عسلویه

 

لینک مطلب: http://booshehriha.ir/News/20569.html