printlogo


یادداشتی از مینا در علی
نقطه پایان همیشه در پایان نیست
نقطه پایان همیشه در پایان نیست
کد خبر: 41133 تاریخ: 1397/8/10 09:07
بوشهری ها | مجموعه شعر" مردن با پایان باز " از شصت و پنج شعر تشکیل شده که هر کدام با نگاهی خاص فلسفه زندگی را روایت می کنند

بوشهری ها /  مجموعه شعر" مردن با پایان باز " از شصت و پنج شعر تشکیل شده که هر کدام با نگاهی خاص فلسفه زندگی را روایت می کنند .

شکل ظاهری شعرها از چند سطر تا چندین صفحه می باشد که در چیدمانی اتفاقی  این مجموعه را شکل داده اند.

شعرهای مجموعه معمولا یک مخاطب درون متنی دارد که گاه من پنهان شاعر است ، گاه فردی غایب و در پاره ای از شعر ها هم جامعه ای رو به زوال ،که دارد زنگ خطرش به صدا در می آید.

من در اتفاق تو غرق می شوم(55)

تو هستی و سالیانی که نیست / تو نیستی و سالیانی که هست(39)

دست های تو در موهای من خوب می رقصند(53)

قوی ترین نگاه فلسفی حاکم بر شعرها نگاه به مرگ و زندگی است که همچون جدالی بین خیر و شر در اغلب شعرها جاری می شود :

مرگ اندازه تو نیست / تمام لباس های زندگی / به تو می آید(11)

می خواهم خودم را در جایی نصب کنم / که جنگ عادی است / آنفدر عادی / که کشتن در زندگی در جریان است(28)

به ازای هر شاخه / گلوله ای به سمتم شلیک می شد(32)

زندگی گورهای زیادی است / با مرده ها باید پر شود(41)

نتیجه تصویری برای مردن با پایان باز

از آنجایی که شعر اتفاقی است که در زبان می افتد  ، در اشعار ساناز داود زاده  ،اتفاق در ابعاد فلسفی ،روانشناختی،هستی شناسی ،انسان شناسی ،معنا شناسی  و ...  در زبان آنچان افتاده که لایه لایه های ذهن را می کشاند به "روانشناسی انسان گرایی " و نیاز به انسان بودن و خود بودن و خود شکوفایی : ماهی قرمزی شده ام

که از خودش درون آب / رنگ پس می دهد(31)

شب مرگی / چشم های مرده من است / که روی تو / که روی شهر / که روی خودم آوار شده(35)

فردا هوا گرفته است / من را که همه جا آویزان کرده اند / رو به آسمان / خواهم بارید(53)

شعرها اغلب روایی هستند و با مفاهیم درون متنی با واژگان دست و پنجه نرم می کنند تا بتوانند رویکردهای فلسفس،سیاسی و اغلب عاطفی را به مخاطب عرضه کنند .

داود زاده فر، گاه با استفاده از فضای جریان سیّال ذهن نیز، فضایی انتزاعی را بر شعر حاکم می کند از این رو، شعر او ساختار ابهام آمیزی می یابد. با این وجود عمدۀ رفتار او با شعر و هستی را می توان با شناخت ابعاد گوناگون اشعار روایی باز شناسی کرد،اما در شعر روایی، به‌ویژه در اشعار این مجموعه همه جزئیّات در روساخت طرح نمی شود. باید با شناخت جزییات زبان ، به ژرف ساخت شعر روایی او دست یافت :

عابران گرفته در یک منحنی همیشگی / منحنی خسته داشت شعاعش را می خورد / شعاعی پر از دانه های دار،دانه های تیر باران(52)

روان پریشی کلمات و فضا از دیگر مولفه های شعر ایشان است که به وفور در رو ساخت و گاهی زیر ساخت های زبانی و در قالب تصویرهای نه چندان بکر شعر را به حوزه های خصوصی انسانی پرتاب می کند و گاهی نیز فضاهای عمومی را تحت سیطره خود قرار می دهد :

این جمجمه را  هرطوری آرایش کنم / باز هم بود مرگ می دهد(60)

آزادی در زخم های باز / لبخند های عمیق تری دارد(62)

شعرهای این مجموعه به لحاظ زبانی شعرهای پیشنهاد دهنده ای نیستند ،هرچند که زبان عرف و رایج هم ساختار این شعرها را در بر نگرفته است ،اما عصیان را بیشتر می توان در معنا و مفهوم شعرها جستجو کرد  ، در تصویرهایی کا گاه و بیگاه زندگی احاطه شده دور شاعر را بازگو می کند و جایی برای درک و شهود مخاطب نمی گدارد .

زمان به عنوان یک عنصر هستی بخش در حالتی ایستا فضای ذهنی شاعر ولایه های شعری را همسان با فضاهای یاس آمیز تنیده در کلمات را رقم می زند گویی شاعر می داند که امیدی به آینده ای روشن نیست و باید در همین ایستایی دنیا را کشف کرد و با آن همسو شد.

تصاویر درون متنی شعرها گویای فضاهای سیاه و تاریک اجتماعی و سیاسی است که با زبانی فارغ از تمثیل های به  روز شده ،ساده و بی تکلف بیان می شوند .

شاعر حتی خود شخصی اش را نیز در شعرها به تصویر می کشد تا تکلیف خواننده برای چرایی و چکونگی سرایش شعرها و شکل گیری کلمات منطقی باشد .

در هر حال این مجموعه جزو شعر سروده های موفقی است که توانسته با استفاده از عناصر شعری با زبانی نه چندان پیچیده مخاطب را به سوی خود جب کند :

بی هیچ ادعایی خودم هستم / گنجشکی / اسفند ماه را بغل کرده / و در منظومه ای ناشناس / / لالایی های مادرم را / که فرکانس های ضعیفی دارند / دنبال می کنم(40)

لینک مطلب: http://booshehriha.ir/News/41133.html