بوشهری ها | خبر مرگ «نجف دریابندری» شوخی است. یک شوخی بیوقت! باور نمیکنید چند قدم برگردید به عقب و چند خط از «وداع با اسلحه» و «یک شاخه گل سرخ برای امیلی» را مرور کنید
بوشهری ها / خبر مرگ «نجف دریابندری» شوخی است. یک شوخی بیوقت! باور نمیکنید چند قدم برگردید به عقب و چند خط از «وداع با اسلحه» و «یک شاخه گل سرخ برای امیلی» را مرور کنید. حتماً چنان در کلمه کلمهی ترجمهاش فراموش میشوی که انگار کنار بهمنشیر آبادان با او مشغول قدم زدن باشی و راحتراحت او را نفس بکشی. پس همین اول کار شکستِ مرگ را لااقل در این باره با هم امضا کنیم و به شرط زندگی، چند خط، در برابرش دست به سینه بایستیم.
عمو نجف – شاملو او را به این نام میخواند - چنان خود کِشته و خود دروده بود که ترجمه را نه گنجی برای معیشت که رنجی میدانست برای مترجم که به خوشاحوالی انسان امروز و فردای خویش امیدوار بود. از چنین رنجی است که اگر زادبوم ما امروز از توشهی ادبیات دیگر ملل منتفع است. رنجی که به مانایی ادبیات ایران و دانایی اهالیاش ختم شده باشد، حتماً رنج دلپذیری برای دریابندری بوده است.
به خوی و خصلت زادگاه خویش – آبادان- گرم بود و به گفتگو، گُل از گُلش میشکفت و هیچ به جستجوی راهی نبود که دانستگیاش را به چشم بیاورد. نجف دریابندری نه فقط مترجم که همهی ترجمههای او چنان دوبارهآفرینی شدهاند که گویی با او نسبتِ خونی داشتهاند. کشف لحن متن اصلی و برابرنهاد کردن آن در زبان ترجمه، مختصهی مترجمی است که به همین ویژگی، میتواند نویسنده نام بگیرد.
نود و یک سالگی موقع خوبی برای لنگر انداختن است. بسپاریم که او آن قدر آدم تربیت کرده است که به دریا برگردد.