بوشهری ها / *صدیقه بهزادپور – همزمان با افزایش تنشهای منطقه و قویتر شدن احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و ... گمانه زنی های بسیاری در واکنش به این رویکرد از سوی صاحبنظران سیاسی – اقتصادی و ... مطرح شده است که قوی ترین آن، بستن تنگه هرمز است که البته تقریباً تنها گزینه روی میز ایران در بحرانهای سیاسی – امنیتی و ... در سالهای دور بوده است که البته تقریباً هیچگاه عملیاتی نشده است. اما به باور همگان، تهدید به بستن تنگهٔ هرمز ابزاری قوی ادراکی و نظامی برای فشار است، اما تبدیل آن به اقدام عملی برای ایران پیامدهای شدید اقتصادی و سیاسی در داخل و بیرون کشور دارد و احتمالاً به زیان بلندمدت خود ایران تمام میشود.
بر این اساس گروهی براین باور هستند که، مسیر مؤثرتر و کمهزینهتر برای تهران، استفاده از تهدید بهعنوان اهرم دیپلماتیک و اتخاذ پاسخهای متقارن کنترلشده و همزمان دنبال کردن راهحلهای جایگزین بلندمدت است که می تواند باعث متعادلتر شدن شرایط در کشور شود. اما قطعاً باتوجه به اینکه تنگهٔ هرمز یکی از مهمترین گلوگاههای انرژی در جهان است و حدود یک پنجم نفت دریایی جهان و درصد قابلتوجهی از گاز مایع در روز از این گذر عبور میکند که بخش بزرگی از مقصد این محمولهها بازارهای آسیایی است، باعث شده تا این تنگه ابزاری مهم در معاملات سیاسی – اقتصادی برعهده داشته باشد. این وضعیت باعث میشود هر اختلالی نه تنها بازار جهانی انرژی را تکان دهد، بلکه بازیگران آسیایی به خصوص چین، هند، ژاپن، کرهٔ جنوبی و.. را نیز بهشدت آسیبپذیر کند.
اما تهدیدات اخیر ایران برای بستن تنگه هرمز در شرایط کنونی با توجه به تغییراتی که درخصوص استفاده از این تنگه است، گمانه زنی های جدیدی در این عرصه شکل گرفته است. تاریخ تهدیدات ایران به انسداد هرمز در عمل عمدتاً بهعنوان اهرمی علیه قدرتهای غربی و فشارهای تحریمی مطرح شده؛ اما در عصر کنونی که بازارهای نفتی بینالمللی و شرکای خریدارِ نفت ایران (خصوصاً چین و هند) نقش حیاتی دارند، بستن تنگه پیامد مستقیمی علیه همین خریدارانِ شرقی هم خواهد داشت. در حقیقت، ابزاری که پیشتر «علیه غرب» خوانده میشد، در عمل در صورت اجرا بهصورت برابر یا حتی بیشتر «علیه مشتریان آسیایی» عمل میکند، یعنی همان کشورهایی که تهران در شرایط تحریم به آنها متکی است. بر اساس آنچه که هم اکنون انجام می شود، حکایت از این می کند که کشورهای آسیایی مجموعاً بیش از نیمی از نفت عبوری را دریافت میکنند و برای کشورهایی مثل چین و هند، بخش بزرگی از وارداتِ نفتشان از مسیر هرمز میآید.
در عین حال، صادرات نفت ایران نیز به شدت وابسته به کشتیرانی از این منطقه است؛ حتی اگر تهران بخواهد مانع عبور سایر کشورها شود، این اقدام عملاً صادرات قانونی نفت ایران را مختل میکند و بازارهای رسمی را هدف قرار میدهد. تحلیلگران اقتصادی و بازار انرژی بر این باور هستند که بستن تنگه برای تهران «خودکشی اقتصادی» خواهد بود چون درآمد ارزی کاهش قابلتوجهی مییابد و تحریمها و واکنشها ممکن است پیامدهای بیشتری ایجاد کند.
گروهی نیز معتقدند؛ اقدام به بستن تنگه میتواند واکنش نظامی مستقیم یا بستهٔ تحریمی- نظامی از سوی ائتلافهای دریایی (آمریکا، متحدان اروپایی، یا حتی ائتلافهای منطقهای) را تسریع کند و ایران را در تنگنای نظامی ـ اقتصادی قرار دهد. همچنین قطع ناگهانیِ عبور نفت میتواند قیمتهای جهانی را جهش دهد که به نفع تولیدکنندگان رقیب (عمدتاً آمریکا، روسیه، کشورهای خلیج) تمام میشود و فشار تورمی جهانی را افزایش میدهد. هرچند بازارها معمولاً تلاش میکنند از طریق خطوط لوله و ذخایر استراتژیک تا حدی تراز کنند، اما اختلال بلندمدت مخاطرهآمیز خواهد بود.
از سوی دیگر چین و هند بهشدت از عبور نفت از هرمز سود میبرند؛ بنابراین بسته شدن هرمز آنها را بهسمت فشار دیپلماتیک و احتمالا همکاری امنیتی با دیگران سوق میدهد تا مسیر را باز کنند یا مسیرهای جایگزین بسازند. در کوتاهمدت، چین و هند از افزایش قیمت نفت آسیب میبینند؛ در میانمدت، آنها مایل هستند با تنوع واردات و ایجاد خطوط لوله یا مسیرهای ترانزیتی جایگزین باشند. تحلیلگران معتقدند؛ که چین بهعنوان بازیگری که تمایل به ثبات دارد، میتواند نقش میانجی یا فشار برای بازگشت جریانها را بازی کند، نه الزاماً همراهی کامل با ایران در بستن تنگه هرمز که برای خود چین نیز مخاطره آمیز است.
همچنین اعلام تهدیدهای گاه و بیگاه ایران در بستن تنگه هرمز باعث شده تا ذینفعان در اندیشه ایجاد راه جایگزین مطلوب و امن دراین زمینه باشند تا بتوان توانایی انتقال بخشی از جریان نفت از طریق خطوط لوله ساحلی عربستان و امارات را فعال کنند که بر اساس برآوردها، حدود ۲.۶ میلیون بشکه در روز را میتوان از این طریق منحرف کرد، اما این ارقام فقط بخشی از عبور کل را پوشش میدهد و راهحل کامل نیست و هنوز اهمیت تنگه هرمز برای همگان غیرقابل جایگزین کامل است، چرا که ساخت خطوط لولهٔ جدید یا توسعهٔ ترانزیت زمینی زمانبر و هزینهبر است.
به باور صاحبنظران؛ پیامد امنیتی و مقرراتی اختلال عمدی در آبراه بینالمللی میتواند از منظر حقوق بینالملل دریایی و امنیت حمل ونقل جهانی تبعات داشته باشد و به تدارک پاسخهای دریایی از سوی کشورهای صاحب منافع منجر شود. از سوی دیگر چنین اقدامی احتمال افزایش حملات تلافیجویانه، مینگذاری یا حملات به کشتیها را بالا میبرد که هزینههای بیمه و عملیات دریایی را به شدت بالا میبرد. به اعتقاد اکثریت، بستن تنگه هرمز؛ حتی بهعنوان نمایش قدرت، هزینهٔ اقتصادی و سیاسیِ سنگینی برای ایران دارد و باعث دور شدن شرکای آسیایی خواهد شد. از این رو مطلوب است تاایران با استفاده از تهدید بهعنوان اهرم دیپلماتیک محدود، اعلام آمادهباش، مانورهای نمایشی، و تهدید کنترلشده و ... به شرط اینکه پیام واضح دیپلماتیک همراه آن باشد، «مثلاً شرطگذاری برای مذاکرات» میتواند اثر فشار داشته باشد بدون آنکه جریان صادرات بهطور کامل مختل شود. اما در نهایت تقریباً اکثریت معتقدند؛ بستن تنگهٔ هرمز عملی پرهزینه و پرریسک است که بهسرعت تبدیل به زیاندهترین سناریو برای ایران خواهد شد. تهدیدها و اقدامات کنترلشده میتواند در کوتاهمدت اهرم فشار ایجاد کند؛ اما سیاست عقلانی و منافع ملی ایران ایجاب میکند که از مسیرهای جایگزین اقتصادی و دیپلماتیک و از سرمایهگذاری در زیرساختهای طولانیمدت استفاده کند تا وابستگی به یک گلوگاه استراتژیک کاهش یابد.
*روزنامه نگار
لینک مطلب: | http://booshehriha.ir/News/184030.html |