بوشهری ها / ٢٨ تیر سالمرگ سیمین بهبهانی است؛ بانوی غزلهای ناب؛ غزلهایی با زبانی غنی اما به همان اندازه مردمی؛ زبانی که خاص خود سیمین است؛ زبانی پاک و سنجیده که میتوان در آن رستاخیز واژگان (به زعم فرمالیستهای روسی) و به واقع رقص شورانگیز کلمات را همراه با موسیقی خاص او دریافت.
جسارت او در انتخاب قالب و وزن و پرداخت به مضامین نو و ملموس سبکی خاص برای او به همراه میآورد که غز لهایش را متفاوت با هر نوع غزل دیگری میکند. او وزن مالوف و مستعمل را کنار می نهد و کمتر از وزنهای قدیمی استفاده می کند. شاید در نظر اول پاره های کلام او بی وزن به نظر برسد اما وقتی عمل توازن به وجود می آید، وزن ایجاد میشود. او تساوی طولی مصرعها را به هم نمیزند و صرفا ارکان اوزان آشنا را از شعر خود دور میکند. درواقع یک جریان نامعهود ذهنی را در یک شکل و قالب معهود و با وزنی تازه به کار میبرد. ( برای مثال: هی ها هی ها ره بگشا / فع فع فع فع فع فع فع که خود نوآوری خاصی در وزن است؛ استفاده متوالی از رکن فع) درواقع بانوی غزل با وجود اینکه نه کاملا از سنت میبرد و نه آنچنان غرق در نوگرایی و ساختستیزی میشود اما چنان ابتکاری در ساخت غزلهایش دارد که نیمایی میشود و طرحی نو در غزل میاندازد با سبکی خاص و منحصر به خود. او غزل را از حوزه صرف عاشقانه بیرون میکشد و مفاهیم اجتماعی و وطنی را با دغدغههای عاطفیاش همراه میکند. سیمین نماینده ادبیات مدرن تغزلی است که دغدغههای اجتماعی و سیاسی دارد و نگاه اومانیستی خاصی را میتوان در غزلهای اجتماعی او دید. ترکیبات نو در کنار تخیل شاعرانه و مضامین خاص باعث میشود دامنه اشعارش گسترهای وسیع بیابد و نام او را بر قله غزل ثبت کند.
سوای از قدرت سیمین در قلمروی غزل، مسالهای که او را برجسته میکند جرات و جسارتش در شکستن ساختارهاست؛ ساختارهای زندگی. تحولاتی که او در طول زندگیاش دارد، تاثیر مستقیمی بر شعرش میگذارد. او نگرشهای زنمدارانه خاصی دارد (و به گفته خود به دور از عقاید رایج فمینیستی) و چنان دشواریهای زن بودن را در سرودههایش به تصویر میکشد که میان زنان شاعر روزگارش نظیر ندارد. (شاید بتوان گفت او به خاطر تجربههای بسیارش از این نظر از فروغ جلوتر است)
سیمین به دور از دستهبندیها و جناحها و با وجود شاعرِ مستقل بودن چشم بر مسائل اطراف نمیبندد و برای همه شعر میگوید. حتی برای مردی با شلوار تا خورده که یک پا ندارد یا زنی که برچسب روسپیگری بر پیشانی دارد. هر چقدر هم که این شعرها ایجاد سوء تفاهم و بدفهمی کند اما سیمین شجاعانه سخن میگوید. قدرت او در خلق مضامین نو که ریشه در تمام مسائل اجتماعی دارد بر کسی پوشیده نیست. زنی که در اعتراض و انتقاد به هجمههایی که بر زنان وارد میشد، در صف اول بود. سیمین به معنی واقعی کلمه شاعر بود؛ شاعری که هم در وادی شعر و هم در تن سپردن به تعهدات اجتماعی از یگانههای روزگار بود.
شعر سیمین صدای زمانه است. صدایی که همواره باقی خواهد ماند. او شاعری چندصدایی است که نواهای گوناگونی از اشعارش میشنویم بی آنکه شعرش صرفا متعلق به حوزه خاص عاشقانه، زنانه و تنانه باشد.
غزلی از او:
شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمیخواهم
با خواب ناز جز در گور آمیختن نمیخواهم
شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر
با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمیخواهم
جز حق نمیتوانم گفت، گر سر بریدنم باید
سر پیش می نهم وز مرگ پرهیختن نمیخواهم
ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کین توزی
گر تاج خار نگذاری گل ریختن نمیخواهم
با هفت رنگ ابریشم از عشق شال میبافم
این رشته های رنگین را بگسیختن نمیخواهم
هرلحظه آتشی در شهر افروختن نمییارم
هر روز فتنه ای در دهر انگیختن نمیخواهم
این قافیت سبک تر گیر، جنگ و جنون و جهلت بس
این جمله گر تو میخواهی ای مرد من نمیخواهم
منبع : روزنامه پیام عسلویه