فرهنگ / شناسه خبر: 181860 / تاریخ انتشار : 1403/11/9 18:18
|
یادداشت | دکتر علی ناظمیان فرد

بعثت و چالش معرفت

دکتر علی ناظمیان فرد | بعثت نبی مکرم اسلام،سرآغاز چالشی عمده و دوران ساز میان آن حضرت و مشرکان مکی بود که در دو عرصه معرفتی و هویتی نمود بارز یافت. دوره سیزده ساله رسالت

بوشهری ها / دکتر علی ناظمیان فرد |  بعثت نبی مکرم اسلام،سرآغاز چالشی عمده و دوران ساز میان آن حضرت و مشرکان مکی بود که در دو عرصه معرفتی و هویتی نمود بارز یافت. دوره سیزده ساله رسالت ایشان در مکه مصروف پی افکندن نظام معرفتی توحید شد که رابطه میان انسان و خدا را تبیین می کرد. در عرصه نظری، او توحید ذاتی را در برابر شرک ذاتی، توحید صفاتی را در برابر شرک صفاتی و توحید افعالی را در برابر شرک افعالی مطرح کرد. این منظومه معرفتی که به نفی انگاره شرک می پرداخت و ساحت الوهی را در جمیع جوانب منزه از آن می دانست و برای انسان ماهیتی « از اویی» و « به سوی اویی» تعریف می کرد،با نظام اعتقادی مشرکان در تقابل افتاد. از این رو، شرک اجتماعی که متکی بر شرک اعتقادی و محصول مبانی انگیزشی و شناختی خاصی بود،راه را بر فراگیر شدن اندیشه توحیدی در پهنه جامعه مکه بست و کار را بر پیامبر دشوار کرد

شرک برای جامعه جاهلی کارکردی دوگانه داشت: هم نظامی بود که اهالی مکه معرفت دینی خود را در چارچوب آن سامان می دادند و اعمال و مناسک مذهبی خود را بر وفق آموزه های آن به انجام می رساندند، و هم زمینه ای فراهم می کرد تا مشرکان بتوانند از راه تولیت معابد و بتکده ها و تصدی مناصب سدانت و حجابت آنها امرار معاش کنند.

دیالکتیک معرفت و معیشت،هویتی را برای مشرکان پدید آورده بود که در عین ایستایی، خط فارقی میان آنها و پیامبر ترسیم می کرد تا عناصر قبیله ای بتوانند با تکیه بر روح جمعی که از آن به قوام بخش همبستگی مکانیکی تعبیر شده است(۱)، به مقابله با پیامبر و آموزه های او بپردازند و همزمان از مذهب و مکسب خود دفاع کنند.

پیامبر با علم به اینکه شرک چیزی جز گمراهی و ضلالت نیست و مشرکان در سایه آن هرگز نمی توانند به درک صحیحی از هندسه هستی و رابطه انسان با خدا دست یابند، پس از یک دوره انسان سازی توحیدی که سیزده سال به درازا کشید، با هجرت به یثرب و انتقال پایگاه خود به این شهر، کوشید تا مرحله دوم رسالت خویش را در راستای ایجاد هویتی تمدنی آغاز کند.

مواجهه پیامبر با مشرکان در مکه در حقیقت نوعی تقابل گفتمانی بود؛ گفتمانی که با محوریت توحید، نظام معرفت دینی مشرکان را به چالش می کشید. عزم پیامبر در  این مرحله از رسالت خود بر این بود تا تصدیقات مشرکان را از « الله» تصحیح نماید. از این رو در پرتو شعار «قولوا لااله الاالله تفلحوا» از مشرکان خواست تا در مسیر رستگاری گام بردارند. این شعار،متضمن دو گام معرفتی بود: در گام نخست، به نفی همه الهه ها و معبودهای عرب ( لا اله) می پرداخت،و در گام دوم،خدای یکتا( الا الله) را به مشرکان معرفی می کرد. پیامبر برای اینکه در هندسه معرفتی خود نشان دهد که خداوند در کانون هستی جای دارد و همه چیز به او ختم می شود، آشکارا بیان داشت که شرک ظلمی بزرگ و گمراهی عمیق و افترا به خداوند است(۲) و انسان،به مثابه خلیفه خداوند، باید چنان رفتار کند که همه عبادت ها و زندگی و مرگش برای پروردگار جهان باشد(۳). این رویکرد،گویای آن بود که توحید در چهار نوع رابطه انسان با خدا، انسان با خویشتن، انسان با همنوع و انسان با طبیعت حضور دارد. زیرا عالم هستی عرصه حضور خداوندی است که شنوا و بینا( سمیع و بصیر) به غیب و شهود است.

در بینش توحیدی پیامبر، شرک مظهر گمراهی بود، زیرا مشرکان در شرک ورزی خود به کسی یا چیزی متوسل می شدند که نمی توانست نیازهای آنها را برطرف سازد و یا درخواست آنها را اجابت کند. آنها از کسی یا چیزی درخواست افاضه فیض می کردند که قادر به انجام این کار نبود، زیرا به گفته فیلسوفان، « فاقد شئ هرگز نمی تواند معطی شئ باشد».

توصیه و تاکید رسول خدا بر دوری گزیدن از شرک و بت پرستی حاوی پیام فاخری در انسان شناسی نیز بود که می توانست مانع از فرو ریختن کرامت انسانی شود. در جامعه شرک زده مکه،تمام ارکان اجتماعی و مناسبات فردی بر بنیاد شرک استوار شده بود و مفهوم واقعی انسان در چنین جامعه ای در پرتو شرافت قبیله ای و حسب و نسب تعریف می شد که این امر از جهان شناسی شرک مایه می گرفت. معطوف به چنین ساخت فرهنگی و اجتماعی بود که آن حضرت،بندگی غیرالله را به معنای ارزان فروختن خود به طاغوت و باختن آزادی و آزادگی شمرد و شرک ورزی را ستم انسان بر خویشتن و خدای خود دانست(۴). او برانگیخته شده بود تا « اصر و اغلال» را از دست و پای روح و روان آدمیان بگشاید و آزادی و رهایی از بت پرستی را برای آنها به ارمغان آورد و نشان دهد که آدمی شریف تر از آن است که ذلیل و مقهور غیر خدا شود و در برابر او به کرنش درآید. به باور آن رسول اعظم، هیچ کس و هیچ چیز در رتبتی نیست که به جای الله بتواند انسان را بنده و ستایشگر خود سازد. در حقیقت،درسی که او از راه ترویج توحید به انسان ها می آموخت،این بود که عبودیت الله به معنای پذیرش مسئولیت هایی است که آدمی در برابر خداوند دارد و او را مکلف می کند تا علاوه بر تسلیم در برابر حق، دوری جستن از شرک و توکل به خالق هستی و بجا آوردن شکر نعمت های او، به تنظیم رابطه خود با دیگران و جهان هستی بپردازد.

از این جهت ما ممنون و مدیون آن نبی مکرم هستیم و خدای را بر این نعمت بی قیاس شکر می گزاریم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هدانا الله.

۱. دورکیم( ۱۳۸۴)، در باره تقسیم کار اجتماعی، ص ۱۱۸.

۲. سوره لقمان،آیه ۱۳ 

۳.سوره انعام، آیه ۱۶۲

۴. سوره لقمان، آیه ۱۳

کلیدواژه

دکتر علی ناظمیان فرد

مبعث حضرت رسول

مشرکان

ارسال نظرات

captcha