فرهنگ / شناسه خبر: 182128 / تاریخ انتشار : 1404/3/13 17:08
|
سید محمدرضا بلادی

از شور تا شهود؛ تجربه‌ دگرآگاهی در سنج و دمام

سید محمد رضا بلادی | جستار پیش رو، سنج و دمام بوشهر را از زاویه روان  موسیقی‌‌شناسی و مردم‌ موسیقی‌شناسی به صورت تطبیقی با آیین زار مطالعه می‌کند و می‌کوشد

بوشهری ها / سید محمد رضا بلادی | جستار پیش رو، سنج و دمام بوشهر را از زاویه روان  موسیقی‌‌شناسی و مردم‌ موسیقی‌شناسی به صورت تطبیقی با آیین زار مطالعه می‌کند و می‌کوشد تمایز میان «هیجان جمعی و وجدِ حماسی» را با «خلسه درمانی» توضیح دهد. سنج و دمام آیینی است بومی بوشهر که جنبه‌های اجتماعی و تاثیر روانی آن علاوه بر کارکرد مذهبی می‌تواند مورد توجه و بررسی علمی قرار گیرد. از این منظر، این آیین نه صرفاً برای تهییج، بلکه در فراخوان روح جمعی، اتحاد آیینی و حتی اشراق جمعی افراد نیز موثر بوده است.

سنج و دمام و آیینی چون «زار» هر دو نمادهایی از موسیقی و فرهنگ آفریقایی دارند که قابل مقایسه هستند. ریتم، سازها و حتی بعضی قواعد و مقرراتی که بر آنها مترتب شده‌است، شباهت‌های مبنایی این دو را یادآور می‌شوند. با این حال، زار و سنج و دمام از نظر تاثیر روانی با هم فرق می‌کنند.

هرچند که مراسم سنج و دمام با اجرای خاص خود، نوازندگان و بینندگان را مسحور می‌کند تا جایی که به «از خود بی‌خود» شدن بعضی از آنان می‌انجامد؛ اما از نظر تاثیر‌گذاری روانی با آیینی مثل زار متفاوت است. مطالعات مردم‌شناسی نشان می‌دهد که سنج و دمام به همراه بوق، نوعی برون‌ریزی احساسی و تهییج جمعی را به دنبال آورده است که با مفهوم خلسه « trance » در موسیقی زار فرق می‌کند. موسیقی زار، حالت درون‌گرایانه، درمانگر و خلسه‌آفرین دارد، در حالی که سنج و دمام، این طور نیست.

مراسم سنج و دمام در بوشهر، اگرچه به معنای دقیق انسان‌شناختی، یک آیین خلسه نیست، اما نوعی احساسات جمعی را برمی‌انگیزد که به حالات حماسی و وجدآمیز نزدیک است. شرکت‌کنندگان، چه اجراکنندگان و چه شنوندگان، اغلب توصیف می‌کنند که «مسحور» ریتم شده‌اند، وضعیتی که در زبان محلی می‌گویند «فلانی زارش گرفته» (از خود بی‌خود شده یا تسخیر شده است). در این حالت، شنونده یا اجرا کننده چنان در تکرار ریتم، لرزش صدا و تنش موسیقایی غرق می‌شود که به حالتی از بی‌خودی یا دگرآگاهی می‌رسد. این حالت از طریق ریتم کوبنده، پیوستگی صوتی و دامنه بالا آن ایجاد می‌شود و از دید علوم اعصاب موسیقی با تغییر در الگوی فعالیت مغز همراه است (Large, E & Snyder, J 2009).

 سنج و دمام اگرچه از نظر ساختار و هدف با آیین زار متفاوت است، اما از طریق ریتم، حجم صدا و هماهنگی گروهی، ظرفیت بسیج واکنش‌های شدید بدنی و عاطفی را دارد. نظریه «گوش دادن عمیق» جودیت بکر، به روشن شدن این پدیده به عنوان یک حالت تشدید شده و شکل گرفته از نظر فرهنگی کمک می‌کند(Becker, 2004). گرچه مراسم زار از موسیقی برای ایجاد خلسه و اتصال به ارواح بهره می‌برد، سنج و دمام، ریتم‌های کوبنده، حجیم، و پویایی دارد که بیشتر منجر به هیجان‌‌زدگی، خودفراموشی، و درهم‌تنیدگی روانی و جسمی افراد می گردد. دقیقا همین جا، وقتی که می‌گویند «فلانی زارش گرفت» برای نوازنده دمام، زمانی است که مرزها محو می‌شوند، وقتی موسیقی در اجراکننده چنان نفوذ می‌کند که کنترل ارادی بدن او کم‌ رنگ می‌شود. نکته مهم اینکه در سنج و دمام این تجربه فردی نیست؛ بلکه جمعی، هیجانی و گاه تهاجمی است. نتیجه اینکه هرچند در سنج و دمام، تجربه‌ فراآگاهی وجود دارد، اما زمینه‌ آن اجتماعی و نمایشی است، نه درون‌گرایانه یا درمانی. در سنج و دمام بر عکس زار، خلسه اجتماعی و هدف آن ایجاد انرژی آیینی و شور عاشورایی است.

در تحلیل آیین سنج و دمام و سینه‌‌زنی‌های بوشهری، می‌توان از نظریه‌های هم‌ریتمی (entrainment) و هم‌آهنگی عاطفی (affective entrainment) بهره برد. نظریه‌ هم‌‌ریتمی که ریشه در پژوهش‌های علوم اعصاب، انسان‌‌شناسی موسیقی، و روانشناسی دارد، بر توانایی انسان‌ها در هم‌ زمان‌سازی حرکات، احساسات، و ریتم‌های درونی با محرک‌های صوتی یا حرکتی محیط تأکید می‌کند (Clayton, 2012). در این آیین‌ها، کوبندگی ریتم و ساختار گروهی اجرا، موجب هم‌تراز شدن ضربان قلب، تنفس و حرکات بدنی شرکت‌‌کنندگان می‌شود. از منظر علوم اعصاب، این هم‌‌زمانی زیستی می‌تواند با تغییر الگوهای فعالیت مغزی، به تجربه‌ای از «دگرآگاهی» یا حالت‌های تغییر یافته‌ هوشیاری بینجامد (Large & Snyder, 2009). در این وضعیت، همان‌گونه که جودیت بکر توصیف کرده است، شنونده یا اجراکننده ممکن است در اثر «گوش دادن عمیق» به سطحی از بی‌خودی، وجد یا خلسه اجتماعی دست یابد که به لحاظ فرهنگی نیز مشروعیت آیینی دارد (Becker, 2004).

همچنین نظریه‌ «هم‌آهنگی عاطفی» نشان می‌دهد که چنین موسیقی‌هایی، با تحریک شبکه‌‌های عصبی، همدلی و تحریک بدنی، نوعی وحدت روانی و هیجانی میان اجراکننده و مخاطب ایجاد می‌کنند (Burger, 2013). بنابراین، تجربه‌ جمعی در سنج و دمام نه صرفاً شنیداری، بلکه حرکتی، هیجانی و آیینی است و می‌تواند در قالب چارچوب‌های چندرشته‌ای تحلیل شود.

 کارکردهای اسطوره‌‌ای و نشانه‌‌شناختی همچون کاربرد عدد هفت تا علامت با رنگ قرمز بر پوست دمام‌ها و نقش دایره‌ها، همگی بر این اصل تاکید دارند که سنج و دمام، یک ساختار آیینی-اسطوره‌ای بومی است که با درون‌‌مایه‌هایی از دین، عرفان و تاریخ فرهنگی جنوب ایران گره خورده است.

منابع:

Large, E, & Snyder, J (2009). Pulse and Meter as Neural Resonance." Annals of the New York Academy of Sciences, 1169(1), 46–57.

Clayton, M. (2012). What is entrainment? Definition and applications in musical research. Empirical Musicology Review, 7(1-2), 49-56

Honing, H. (2012). Without it, no music: Beat induction as a fundamental musical trait. Annals of the New York Academy of Sciences, 1252(1), 85–91. https://doi.org/10.1111/j.1749-6632.2011.06402.x

Becker, J. (2004). Deep listeners: Music, emotion, and trancing. Bloomington, IN: Indiana University Press.

Burger, B., Thompson, M. R., Luck, G., Saarikallio, S., & Toiviainen, P. (2013). Music moves us: Beat-related musical features influence the regularity of music-induced movement. Frontiers in Psychology, 4, Article 183.https://doi.org/10.3389/fpsyg.2013.00183

کلیدواژه

موسیقی شناسی

سیدمحمدرضا بلادی

سنج و دمام

ارسال نظرات

captcha
کارتون
روزنامه پیام عسلویه
روزنامه رویداد پارس
پارس جنوبی