بوشهری ها /اگر نگاهی به نقشه زبان فارسی در طول تاریخ بیندازیم، با کاهش تدریجی میزان قلمرو این زبان و بهتبع، افراد مسلط به آن طی دو سده اخیر مواجه میشویم؛ امری که سبب شده تا گستره عظیم زبان فارسی از محدوده عراق تا چین، تنها به ایران، مناطقی از تاجیکستان و افغانستان محدود شود.
از جمله نواحی که حیات زبان فارسی در آن چند سدهای است که همانند سابق جریان ندارد، هندوستان است. زبان فارسی که در هندوستان بیش از هفت سده به عنوان زبان رسمی و علمی شناخته میشد، بعد از استقرار انگلستان و استعمار هندوستان از سوی این کشور، کمکم جای خود را به زبان انگلیسی داد؛ سرگذشتی که به عنوان یکی از غمانگیزترین موضوعات در تاریخ ایران و هند ثبت شده است. با وجود این پیشینه تاریخی و با وجود هزاران نسخ خطی ارزشمند و نفیس فارسی در هند، امروزه خبری از زبان فارسی در زندگی مردم نیست؛ پیوندی قطع شده که امید چندانی به بهبود آن نمیرود.
در چند سال گذشته با تلاشهای انجام شده، انجمنهای ادبی در هند شکل گرفته است که ثمره آن معرفی شاعران هندی است که به زبان فارسی شعر میگویند. مهدی باقرخان از جمله این شاعران است که در شعر «معراج» تخلص میکند. او متولد شهر جونپور در 100 کیلومتری اللهآباد است؛ منطقهای که در تاریخ ادبیات فارسی و اردو به نام «شیراز هند» معروف شده است.
مهدی باقرخان دانشآموخته زبان فارسی است و در کنار این، به تحصیل علوم دینی نیز پرداخته است. عمده شعرهای او رنگ آیینی دارد و کمتر اثری از او را میتوان یافت که با این رویکرد و حال و هوا سروده نشده باشد. غلبه شعرهای آیینی در آثار او مشهود است و به همین خاطر او را نماینده شعر آیینی هندوستان میدانند.
باقرخان هم به اردو شعر میگوید و هم به فارسی. کتاب شعر او به زبان فارسی با عنوان «شیراز هند» اخیراً از سوی مؤسسه شاعران پارسیزبان منتشر شده است؛ کتابی با حدود 40 غزل که عمده آنها در موضوع انتظار سروده شدهاند. به مناسبت انتشار این اثر با او به گفتوگو پرداختیم. او در این گفتوگو خود را «کشته مرده» حافظ معرفی میکند و زبان فارسی را زبانی شکرین میداند که از کودکی با آن آشنا شده است. مشروح گفتوگوی او را میتوانید در ادامه بخوانید:
آقای مهدی باقرخان! کتاب شما اخیراً با عنوان «شیراز هند» از سوی مؤسسه شاعران پارسیزبان منتشر و به جامعه فارسیزبانان معرفی شد. فکر میکنم این اولین کتاب شعر شما باشد که به زبان فارسی چاپ شده است. چگونه با زبان فارسی آشنا شدید؟
از کودکی عاشق زبان فارسی بودم. یادم هست وقتی کودک بودم، چندتن از اقوام ما در حوزه علمیه قم طلبه بودند و تحصیل میکردند. وقتی به هند بازمیگشتند، با یکدیگر به زبان فارسی صحبت میکردند. این اولین بارقههای آشنایی من با زبان فارسی و علاقه من به این زبان بود. با وجود اینکه از حرفهایشان سر در نمیآوردم، اما با شنیدن کلمات فارسی و این زبان شیرین، لذت میبردم. آن زمان هنوز الفبای اردو و هندی را به درستی نیاموخته بودم، با وجود این از آنان خواستم به من هم فارسی را یاد دهند، آنها هم جملاتی مثل حال شما چطور است؟ و ... را به من یاد میدادند.
آغاز آشنایی با قند پارسی
از سوی دیگر، دوره تحصیلی من نیز در یادگیری زبان فارسی و آشنایی من با این زبان مهم و تأثیرگذار بود. معمولاً طلاب هندی فارغالتحصیل قم را پس از سپری کردن مقاطع خاص به حوزههای علمیه هند اعزام میکنند. در آنجا علاوه بر این که کتابهای درسی اول تا پنجم دبستان فارسی جزء برنامهی درسی ما بود، کتابهای درسی دیگر نیز در مقاطع بالا به فارسی بود. مدرسان اعزامی حوزه، قبل از تدریس باهم به زبان فارسی مباحثه میکردند و من از گوشهای گوش میکردم و بعضی وقتها ناراحتی همکلاسیهایم را هم به جان میخریدم و به استاد میگفتم که امروز اگر درسمان را به فارسی ارائه بدهید ممنونتان میشوم. آنها هم گاهی قبول میکردند و من از عمق جان لذّت میبردم.
علاقه من به زبان، شعر و ادبیات سبب که در دانشگاه رشته زبان و ادبیات فارسی را به عنوان رشته اصلی انتخاب کنم. در سال 1999 میلادی وارد دانشگاه شدم و در سال 2003 در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه لکنو فارغالتحصیل شدم. پس از آن، به قصد تحصیل در مقطع دکتری در اواخر سال 2004 به دهلی رفتم. مجبور بودم در چنین شهر پرجمعیت و پرهزینهای، برای امرار معاش هم فکری بکنم و همزمان دنبال ثبتنام دکتری نیز بودم که سراغ دانشگاه جامعه ملیه اسلامیه رفتم. کمکم پای من به خانه فرهنگ ایران هم باز شد و مقالههای دینی فارسی را برای چاپ در مجله «راه اسلام» (اردو) که توسط رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلینو چاپ میشود، به زبان اردو ترجمه میکردم.
اولین شعرم را در مدح امام علی(ع) سرودم
یک روز در اواخر سال 2006 میلادی به پیشنهاد آقای محمدحسین مظفری، مسئول خانه فرهنگ ایران، به یک دوره دانشافزایی زبان فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی تهران رفتم. این دوره که سه ماه طول کشید، برای من نقطه عطفی در یادگیری زبان فارسی بود. یادگیری آن دوره سه ماهه، بیشتر و تأثیرگذارتر از دورههای تحصیلیام در مقاطع لیسانس و فوقلیسانس در دانشگاه بود.
چطور شد که به فارسی شعر گفتید؟
من از همان زمان آغاز تحصیل در دانشگاه، عاشق شعر بودم. در سال 1997 اولین شعرم را به زبان اردو در مدح امام علی(ع) سرودم. پس از آن نیز اشعاری در موضوع انتظار و موعود یا شعر عاشورایی به زبان اردو سرودم.
همزمان با آشنایی تدریجی با زبان فارسی، کمکم با شعر شاعران فارسیزبان مانند حافظ، مولوی، شهریار و ... آشنا و به سمت سرایش شعر به این زبان سوق داده شدم. اما همیشه اعتماد به نفسم میگفت تنها به خواندن این اشعار بسنده کن و به فکر شعر گفتن به زبان فارسی نباش. ورود به انجمن بیدل دهلوی و آشنایی با علیرضا قزوه و ترغیبها و تشویقهای او نقطه عطفی بود برای ورود من به حوزه شعر فارسی.
اشاره کردید که بعضی از اقوام شما با زبان فارسی آشنایی داشتند، آیا سابقه شعر گفتن به این زبان در خانواده شما بود؟
هم پدر و هم پدربزرگ من با شعر و ادبیات سر و کار داشتند، اما شعر فارسی. در خانواده من اولین کسی هستم که با این زبان شکرآیین عشق ورزیدم و تلاش کردم تاحدودی آن را یاد بگیرم.
معمولاً با یادگیری یک زبان جدید، فضای جدیدی پیش روی انسان قرار میگیرد. انسان با جهانی متفاوت که رنگی دیگر دارد، آشنا میشود. از این منظر، زبان و شعر فارسی چه ارمغانی برای زندگی شما داشت؟
بله، قطعاً همینطور است. زبان جدید پنجره جدیدی را پیش روی زبانآموز میگشاید و دنیای نویی را پیش چشم او قرار میدهد تا بتواند زیباییهای آن دنیا را درک کند و از آن لذت ببرد.
ارمغان شعر فارسی برای جهان امروز
بدون هیچ اغراق باید بگویم که زبان فارسی، جهانی پر از ارزشهای اخلاقی و انسانی را پیش چشم علاقهمندان میگشاید. به نظرم توجه و طرح این مسائل در زبان و فرهنگ دیگری به این گستردگی وجود ندارد. تنها چیزی که برای جامعه انسانی لازم است و امروزه نیز توجه به آن حیاتی است، موضوعات انسانی و اخلاقی است؛ موضوعاتی که در شعر و نثر فارسی به وفور و فراوانی دیده میشود. به ویژه در آثاری که رویکرد عرفانی دارند. اغلب شاعران بزرگ و شخصیتهای تأثیرگذار در ادبیات کهن و غنی فارسی به این موضوعات توجه کردهاند؛ به طوری که مشابه آن را در جای دیگری سراغ نداریم.
عمده شعرهای شما در این سالها که نمونهای از آن در «شیراز هند» نیز ارائه شده، با مضامین آیینی سروده شده است. شما حتی در غزلهای عاشقانه نیز گاه گریزی به این فضا میزنید؛ به طوری که شما را یکی از آیینی سرایان هند میدانند. این توجه شما به موضوعات دینی و آیینی در شعر از چه روست؟ آیا فکر میکنید که این جزو رسالت شما به عنوان یک شاعر در جهان آشفته امروز است؟
بله، همینطور است. عمده شعرها در این دفتر در حوزه شعر انتظار است. در بین بیش از 40 غزلی که در «شیراز هند» آمده است، بیش از 20 غزل در موضوع انتظار و موعود است. فضای کلی شعرها آیینی است و ساختاری که از آن برای سرایش شعرها استفاده شده نیز ساختاری آیینی دارد.
کشته مرده حافظ هستم!
به نظرم در این زمان آنچه وجدان انسان را آرامش میدهد، بیشتر شعرهایی است که به سنتها و ارزشها گرایش دارد و تا حدودی آیینی است.
در این حوزه بیشتر از کدام شاعران تأثیر پذیرفتید و الهام گرفتید؟
اگر بگویم عاشق حافظ هستم، شاید درست نباشد. من کشته مرده حافظ هستم. بعد از آن مولوی و بیدل. در بین شاعران معاصر نیز به آثار شهریار، قیصر امینپور، قزوه و ... علاقهمند هستم و بسیار از این بزرگان آموختهام. البته الآن ادعایی در این زمینه ندارم.
در مراسم رونمایی از کتاب شما عنوان شد که وضعیت زبان فارسی در هند وضعیت «دردناکی» است. به عنوان کسی که هم با زبان فارسی آشنایی دارد و هم با فضای دانشگاهی و آموزشی هند بیگانه نیست، فکر میکنید استفاده از چه راهکارهایی میتواند بخشی از ضعفهای موجود در امر گسترش و آموزش زبان فارسی را جبران کند؟
به صراحت میگویم که در این خصوص ما هندیها باید برای زبان فارسی کاری کنیم؛ برای حفظ و تقویت زبانی که با هویت تاریخی ما گره خورده و گذشته ما را حفظ کرده است. باید خودمان آستینها را بالا بزنیم و کاری کنیم، نه اینکه همیشه چشممان به متولیان امر باشد.
ایران هم نقش مهمی در این زمینه دارد، اما نقش اصلی برعهده کسانی است که شیفته این زبان هستند. در این خصوص تنها چیزی که از دوستان ایرانی توقع داریم، این است که بر بروزرسانی متون درسی در دانشگاههای ما همت بگمارند. همچنین از دوستان هندی نیز انتظار داریم تا با تجدید نظر در برنامه درسی دانشگاهها، دروس متنوع به دانشجویان ارائه دهند تا دانشجو از دوره لیسانس تا فوق لیسانس فقط کلاسیک نخواند و با ادبیات معاصر هم آشنا شود و اطلاعاتش را به روز کند. متأسفانه به غیر از یکی دو مرکز، خبری از ادبیات معاصر فارسی در دانشگاهها نیست.
از سوی دیگر، به نظر میرسد هرچه کلاسهای زبان فارسی به صورت مردمی در ایالتها و شهرهای مختلف برگزار شود، نتیجه مطلوبتری حاصل خواهد شد. در کنار مدارس و دبیرستانها، در مدارس علوم دینی، حتی مدارس برادران اهل سنت، نیز زبان فارسی تدریس میشود. توجه به این ظرفیتها و تقویت آنها ضروری است؛ وگرنه آینده زبان فارسی بغرنجتر از شرایط امروز خواهد شد.
باید بر تقویت سیستم آموزش و مردمی کردن آن فکر کرد. در فضای مجازی اگر کلاسهای منظمی برای آموزش زبان فارسی تشکیل شود، از اقوام مختلف در آن شرکت خواهند کرد. در انتخاب افراد هم باید حساسیت بیشتری به خرج دهیم و نتیجه کارها را بررسی کنیم.
با این توضیحی که شما فرمودید، به نظر میرسد که آشنایی چندانی از ادبیات معاصر ایران مانند کارهایی که در حوزه ادبیات دفاع مقدس یا انقلاب هست، یا شعر شاعرانی مانند فروغ و ... که حرفی برای گفتن دارند، در هند وجود ندارد.
نه منظورم این نیست که مردم هند و کسانی که با ادبیات سر و کار دارند، از ادبیات معاصر ایران بیبهره هستند. اما عمدتاً وضع به این شکل است که حق ادبیات پس از انقلاب به ویژه ادبیات دفاع مقدس به خوبی ادا نشده است.
ادبیات دفاع مقدس مشابه دیگری ندارد
معمولاً یکسری حرکتها و تحولات در هر کجای دنیا شکل میگیرد. سیلی است که رد میشود و پس از آن فضا آرام میشود. فکر میکنم ایران تنها کشوری است که بعد از هشت سال جنگ، ادبیاتی بر اساس آن شکل میگیرد که حرفی برای گفتن دارد. من به عنوان دانشجوی کوچک ادبیات در جایی نمونه مشابه آن را سراغ ندارم که در یک کشوری بعد از هشت سال جنگ، ادبیاتی با این عمق خلق شود. این ادبیات آنطور که بایسته و شایسته است باید معرفی شود و مردم باید با آن آشنا شوند. مهم این است که بگوییم که چه هستیم و در حال حاضر چه داریم.
منبع: تسنیم