بوشهری ها /اسماء بوستانی: «ننه عباس» صدایش می کنند. زنی سالخورده از آنها که دوست داری ساعت ها پای حرفش بنشینی. 75 بهار را دیده. او خوش برخورد، متواضع و اصالتا بوشهری است. همسرش سال ها پیش از دنیا رفته و فرزندانش مستقل شده اند. نامش «فاطمه بلال زاده» است، 40 سال است که شبهای قدر را به احیا و عزاداری در منزلش می گذراند و این 10 سال اخیر عزاداری های ماه محرم و صفر نیز به آن اضافه شده است. بین مردم به خوش صحبتی شهره است و همین محبوبیتش مرا مشتاق دیدارش کرد.
قسمتی از اتاقش که با علم ابوالفضل العباس(ع) سیاه پوش شده بود نظرم را جلب کرد، محو تماشای اتاقش شدم که تعارف کرد بنشینم. دوست داشتم زودتر پیرزن برایم حرف بزند اما اینقدر محو تماشای در و دیوار هیئت کوچکش شده بودم که دقایق زیادی به سکوت و تماشا گذشت.
نذرم ادا شد
«سال 1350 در بندردیلم زندگی می کردیم ، منزلی از خودمان نداشتیم، متوسل به اهل بیت شدم و نذر کردم که اگر صاحب خانه شدیم مراسم ماه مبارک رمضان را در منزلمان برگزار کنیم. دو سال بعد به لطف پروردگار این خانه را خریدیم. همان سال، تمام سی روز ماه رمضان مراسم روضه امام علی (ع) را در منزلم برگزار کردم. با پیشنهاد همسایه ها سعادت گرفتن ختم قرآن نیز پیدا کردم.»
خانه ی سیاهپوش امام حسین (ع)
« از اول تا 13 محرم مراسم عزاداری سیدالشهداء را در منزلم برگزار می کنم اما 13 سال پیش همسرم به خوابم آمد، با 6 زن وارد اتاقم شد، همسرم در خواب به من گفت ده روز از ماه صفر نیز مراسم عزاداری امام حسین (ع) را برگزار کن. انگار می دانست دستم تنگ است به همین دلیل ادامه داد: اگر هزینه برگزاری مراسم را نداری این بانوان هر نفر 5 هزار تومان به تو کمک می کنند، خودم نیز 5 هزار تومان کمک می کنم اما مراسم را هر طور شده برگزار کن.»
«از خواب بیدار شدم، بانویی که روضه خوان مراسم بود شبی 7 هزار تومان از من می گرفت. در فکر هزینه روضه خوان برای ماه صفر بودم که زنگ در به صدا در آمد، یکی از همسایه ها بود، به من گفت که فلان محل سیب زمینی دولتی بین مردم تقسیم می کند، بیا ما هم برویم.»
«با همسایه ام راهی شدم، خیلی شلوغ بود و باید در نوبت منتظر می ماندیم. صدای زنی جلوی جمعیت به گوشم رسید، به خانوم هایی که در نوبت گرفتن سیب زمینی بودند می گفت: برای عزاداری مراسم امام حسین( ع) به منزل «ننه عباس» بروید، هر کس در مراسمش شرکت کند حتما حاجت روا می شود.»
«جلوتر که رفتم هنوز داشت از مراسم ما می گفت: من حاجت روا شده ام و قصد دارم 5 شب بدون هزینه در منزلش روضه بخوانم. نزدیکتر شدم، او همان بانوی روضه خوان مراسمم بود. دستم را بر شانه اش زدم و گفتم قصد دارم 10 شب از ماه صفر نیز مراسم برگزار کنم، هزینه 5 شب را به تو میدهم و 5 شب نیز نذر خودت است. پس یا علی. از همان سال تاکنون علاوه بر ماه رمضان و محرم، ماه صفر نیز مراسم عزاداری در منزلم برگزار می کنم.»
نذر خانه برای دختران
شنیده بودم دخترانش ازدواج کرده اند، 2 فرزند پسرش از دنیا رفته اند و یک فرزندش در دوران سربازی و جنگ، اسیر یا مفقوالاثر شده و از همان وقت هیچ خبری از او نیست. با این وجود اما چند دختر جوان را دیدم که مشغول انجام کارهایشان بودند، یکی لباس هایش را اتو می کشید و دیگری برای بیرون رفتن آماده می شد. کنجکاو شدم از ننه عباس پرسیدم مگر تنها زندگی نمیکنی؟
«دخترانم که ازدواج کردند احساس تنهایی عجیبی کردم، حس می کردم یک روز در تنهایی اتفاقی برایم می افتد و هیچ کس باخبر نمی شود. شنیده بودم آدم های زیادی در تنهایی زندگی می کردند و در همان تنهایی هم مُرده اند و فرزندانشان بعد از گذشت چند روز تازه متوجه مرگش شده اند.»
.
« دلهره به جانم افتاده بود، به همین دلیل از دخترانی که اینجا دانشجو و غریب بودند خواستم در کنارم زندگی کنند، 3 دانشجو را با شناختی که از آن ها پیدا کردم قبول کردم. یکی از اتاق هایم را در اختیار آن ها قرار دادم. شرطم این بود که متین و باوقار باشند و تا زمانی که در منزل من زندگی می کنند هیچ مردی برای ملاقات آن ها درب خانه ام حاضر نشود. هیچ هزینه ای از آن ها نمی گیرم، حتی هزینه آب و برق هم خودم پرداخت می کنم. دانشجویان زیادی آمده اند و پس از اتمام دوره تحصیلاتشان به شهر خودشان رفتند و هنوز دانشجوهای جدیدی به من معرفی میکنند. این ها مثل دختران من هستند، برخی از آن ها ازدواج کرده و بچه دار شده اند، بچه هایشان را نوه خود میدانم و دوستشان دارم.»
او می گوید تا زمانی که زنده است و در این منزل زندگی می کند میخواهد مراسمات ماه محرم و رمضان را هر ساله برگزار کند. از فرزندانش خواسته بعد از اینکه از دنیا رفت همچنان عزاداری ها در منزلش برگزار شود اما فرزندانش تردید دارند که از پس برگزاری شایسته مراسمات بر بیایند. به همین دلیل از مادرشان خواسته اند که این بار سنگین را بر گردنشان نیندازد.
مراسم سیدالشهداء همه شیرینی است
از «ننه عباس»خواستم شیرین ترین و تلخ ترین خاطرات از برگزاری این مراسمات را برایم تعریف کند. با فرستادن صلواتی نگاهم کرد و گفت: «وای نگو، مراسم امام حسین (ع) و خاطره تلخ؟ در برگزاری مراسمات بعد از اینهمه سال اصلا خاطره تلخی ندارم. هر ساله 17 ماه مبارک رمضان سفره حضرت رقیه را پهن می کنم، ذوق و شوق کودکان هنگام نشستن کنار این سفره برایم بهترین خاطره است.»
.
« در زندگی ام یک گره کور داشتم، از خداوند و اهلبیت امام حسین (ع) خواستم به یاری ام بیایند، 72 روز بعد به مرادم رسیدم، اشک در چشمانم حلقه زد و به یاد 72 تن از یاران امام حسین (ع) افتادم، چیزی شبیه معجزه بود. این قشنگ ترین و شیرین ترین خاطره من بود.»
همسایه ها پای کار عزای حسین(ع)
«دم غروب شب های ماه محرم، کم کم همسایه ها و اقوام در منزلم دور هم جمع می شوند و منتظر مداح و روضه خوان می مانند، روضه مربوط به آن شب خوانده می شود و بعد مراسم سینه زنی و عزداری به صورت نشسته و ایستاده توسط بانوان برگزار می شود.»
«گهواره علی اصغر هر شب وسط اتاق گذاشته می شود و بانوان دور تا دور این گهواره سینه زنی می کنند، هر کس نذر و نیازی دارد مقداری خوراکی که شامل حلوا، شله زرد، بیسکویت و ... است را در یک سینی قرار می دهند و پارچه سبز رنگی به روی سینی می کشند. آن را بر سر گذاشته و بعد از نیت مشغول عزاداری می شوند، برخی بانوان نیز آن سینی را بر سر گذاشته و نذر می کنند که اگر تا سال آینده حاجت روا شوند این سینی ها را تهیه و تزیین کنند، همینطور دور گهواره عزاداری کنند. بعد از رفتن روضه خوان بانوان گرد هم جمع می شوند و یکی از آن ها دعای زیارت عاشورا را تلاوت می کند و تا 12 شب سینه زنی می کنند.»
دلسردی در محرم معنا ندارد
داشتم به این فکر می کردم مگر می شود یک بانوی 75 ساله پس از اینهمه سال برگزاری مراسمات مذهبی در منزلش از این کار دلسرد نشده باشد؟ از شلوغی و سر و صدای بچه ها گرفته تا بی خوابی و ... کنجکاوانه از ننه عباس سوالم را پرسیدم با حالت تعجب و چندین بار خواندن استغفرالله گفت: «برای برگزاری این مراسمات نه تنها دلسرد نشده ام بلکه برای رسیدن این ایام روزشماری می کنم، بهتر است بگویم دلتنگی این ایام را از پایان مراسمات، هرساله تا برگزاری مجدد این مراسمات در سال آینده به دوش می کشم و بهترین روزهای زندگی من همین ایام هستند»
عزاداری خانگی،همچنان پرشور
با فرارسیدن محرم و صفر و ماه رمضان مساجد و حسینیه های شهر مراسمات مختلفی برگزار می کنند و افراد زیادی در این مراسمات حضور می یابند، برخی مساجد به برگزاری مراسمات مذهبی در شهر معروف هستند اما با این حال هنوز هم از برگزاری مراسمات خانگی استقبال خوبی می شود.
«ننه عباس» از استقبال خوب شهروندان بسیار تعریف کرد. به گفته او شوق مردم آنقدر زیاد است که تمامی اتاق های منزلش مملو از عزادار می شود. عزاداران در برگزاری مراسم در کنار «ننه عباس» هستند و تنهایش نمی گذارند، ازکمک های نقدی، خشکبار و غیره گرفته تا جمع و جور و شست و شوی منزل. همین صمیمیت و همدلی است که «ننه عباس» سال به سال برای برگزاری مراسمات روزشماری می کند و مشتاق تر می شود.
تنها راه نجات
«ننه عباس» از جایش بلند شد و به سمت علم ابوالفضل عباس ع رفت، چند مرتبه پی در پی علم را بوسید و رو به سوی من کرد و گفت: «4 مرتبه کربلا، یک مرتبه سوریه و 2 مرتبه به مکه رفته ام، اولین بار که به کربلا رفتم این علم را خریدم که بر دیوار اتاقم نصب کنم، اشک هایش جاری شد، در حالی که اشک هایش را پاک می کرد ادامه داد: ابوالفضل العباس ع را خیلی دوست دارم، علمش را به دیوار زده ام و هر روز آن را می بوسم، مابقی علم هایی که بر روی دیوارها نصب شده است نیز نذر و نیاز مردم بوده است.»
دستش را به سوی آسمان بلند کرد و از درگاه پروردگار برای تمامی جوانان عاقبت بخیری طلب کرد و گفت: «به جوانان توصیه می کنم امام حسین(ع) را الگوی زندگی خود قرار دهند و نماز، دعا و قرآن خواندن را فراموش نکنند تا در شرایط سخت زندگی پروردگار تنهایشان نگذارد.»