بوشهری ها /*صدیقه بهزادپور – به موجب تصویب و ابلاغ قانون خلیج فارس در ایالات متحده، تمام نهادهای فدرال وابسته به دولت آمریکا موظف به استفاده از نام خلیج فارس و نه هیچ عنوان دیگری در مکاتبات و... خود شدند. به گفته کارشناسان این امر که به دنبال پی گیری یاسمن انصاری نماینده ایرانی الاصل در کنگره آمریکا صورت گرفته است، می تواند یک گام در جهت تثبیت هویت جغرافیایی ونمادنگاری سیاسی برای تلقی کرد.
پیشزمینه و چالش نام خلیج فارس
اختلاف نظرها بر سر نامگذاری خلیج فارس که بارها به راه اندازی کارزارهای مختلف در ایران وبرخی از کشورهای عربی شده بود، با ابلاغ قانون خلیج فارس در کنگره آمریکا که خود بارها با سیاستگذاریهای جانبدارانه خود، به تنش دراین باب دامن زده بود، رنگ و بوی دیگری گرفت .
تنش بر سر نام خلیج فارس، یکی از قدیمیترین مناقشات هویتی منطقه، دستکم به نیم قرن پیش بازمیگردد که در این راستا، کشورهای عربی در دهۀ ۱۹۶۰، همگام با جریان پانعربیسم و تاکید بر هویت عربی، به تدریج از عنوان خلیج عربی به جای خلیج فارس استفاده کردند و همزمان بسیاری از نقشههای عربی و نشریات منطقهای نیز با این تغییر همراه شدند. با این وجود رسمی ایران و بسیاری از محافل بینالمللی، همواره بر نام خلیج فارس به عنوان نامی تاریخی، حقوقی و معتبر شناخته شده تاکید کرده اند.
اما موضوع تغییر نام این پهنه آبی به موضوعی سیاسی و دیپلماتیک بدل شده است که حتی از سوی برخی از سیاستمداران ومسئولان در منطقه محلی برای ایجاد تنش و چالش در منطقه شده بود. از یکسو برخی قدرتها در منطقه تلاش کردهاند با فشار دیپلماتیک یا رسانهای، نام خلیج عربی را مورد ترویج قرار دهند واز طرفی هم ایران بارها با ادله مستند اعلام کرده که نام خلیج فارس نه صرفا یک انتخاب فرهنگی، بلکه نمادی از حقوق ملی، ژئوپلیتیک و میراث تاریخی ملت است، هرچند پیش از این نیز برخی کشورها یا نهادهای بینالمللی در مقام استفاده از نام جایگزین یا حذف کلمه «فارسی» اقدام کردهاند؛ اقداماتی که واکنش شدید ایران را برانگیخته است.
از جمله مواردی که نشان میدهد حساسیت به این موضوع میتواند در رویدادهای بینالمللی بازتاب داشته باشد، انصراف ایران از برگزاری برخی مراسم یا رقابتها در صدد فشار به استفاده از نام «خلیج فارس» است؛ برای مثال، در بازیهای همبستگی اسلامی در سال ۲۰۱۰، اختلاف بر سر نام منطقهای یکی از دلایل تعلیق یا لغو آن رویداد عنوان شده است. از این رو در چنین شرایطی، تصویب قانونی در آمریکا مبنی بر الزام دستگاههای فدرال به استفاده از عنوان «خلیج فارس» جلوهای نمادین مییابد.
قطعاً چنین اقدامی در آمریکا، عمدتاً بار نمادین دارد؛ یعنی هدف اصلی آن نشان دادن اعتبار و حقانیت استفاده از نام «خلیج فارس» در سطح بینالمللی است و زمانی که که یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان به طور رسمی اعلام کند که «خلیج فارس» تنها عنوان پذیرفتهشده است، این اقدام از نظر نمادین وزن قابل توجهی دارد. این امر همچنین در داخل ایران هم میتواند تقویت احساس همبستگی ملی، غرور هویت تاریخی و رهایی از فشارهای نمادین را به همراه داشته باشد. اینکه یکی از رقبای ژئوپلیتیک ایران، یعنی ایالات متحده اساساً به استفاده از نام «خلیج فارس» ملزم شود، ممکن است در فضای رسانهای و عمومی ایران به عنوان موفقیتی بزرگ تلقی شود.
در سطح منطقهای هم، این اقدام پیامی به کشورهای همسایه و رقبا دارد و آن اینکه؛ اگر ایالات متحده به استفاده از نام «خلیج فارس» پایبند شود، آن کشورها دیگر نمیتوانند به راحتی فشار بر نهادهای بینالمللی، رسانهها یا نقشهسازان برای استفاده از نامهای جایگزین وارد کنند. ضمن آن که احتمال دارد برخی کشورهای دیگر نیز تحت تأثیر این تصمیم، موضع خود را تعدیل کنند.
در عرصه دیپلماسی نیز، چنین قانونی ممکن است به عنوان برگ برندهای در تعاملات حقوقی، مذاکرات فرهنگی یا طرحهای بینالمللی مطرح شود؛ ایران میتواند با ارجاع به آن، کشورهایی را که از «خلیج عربی» یا عناوین دیگر استفاده میکنند، تحت فشار بگذارد یا در کنسولگریها و نمایندگیهای خود به عنوان شاهدی از قبول بینالمللی نام «خلیج فارس» بهره ببرد. این مسئله در بخش رسانه ای بینالمللی هم، این اقدام میتواند موجب بازاندیشی در استانداردهای نگارش، ترجمه و نقشهسازی شود؛ رسانهها و موسسات خارجی ممکن است در مواجهه با این قانون، تجدید نظر کنند تا از مواجهه سیاسی یا حقوقی ممانعت کنند. البته کشورهای عربی یا رقبای منطقه ای ممکن است این قانون را واکنشی خصمانه تعبیر کنند و در برابرش اعلام موضع کنند یا فشار متقابل وارد آورند، اما به گفته تحلیلگران؛ شرکتهای بینالمللی نشر، سرویسهای نقشهسازی آنلاین و مؤسسات ژئومدیا ممکن است در مواجهه با این قانون، از ترس واکنش آمریکا یا رعایت سیاستها، نام «خلیج فارس» را بیشتر به کار ببرند یا در ترجمهها صفحه حاشیهای اضافه کنند. قطعاً چنانچه تجربه اجرای این قانون در آمریکا موفق باشد و تبعات منفی گستردهای ایجاد نکند، ممکن است دولتها یا پارلمانهای دیگر نیز مشابه آن را در دستور کار قرار دهند؛ به ویژه کشورهایی که روابط نزدیکی با ایران دارند یا در همراهی با سیاستهای فرهنگی – تاریخی ایران هستند. به این ترتیب به باور کارشناسان؛ این اقدام میتواند به عنوان یکی از ابزارهای قدرت نرم ایران در عرصه بینالمللی مورد استفاده قرار گیرد. در مذاکرات فرهنگی، دانشگاهی، کنفرانسها و متون آموزشی، ایران میتواند به آن استناد کند و از موقعیت قدرتمندتری برخوردار شود.
*روزنامه نگار
عکس