بوشهری ها /جهانشیر یار احمدی نمایشنامه نویسی در استان بوشهر عمر طولانی ندارد.نخستین تجربه های نوشتاری در حوزه نمایشنامه نویسی را دبیران مدارس بوشهر در دوره ی پهلوی اول تجربه کردند. آثاری که با رویکردی تاریخی نوشته شده و اغلب با هدف پاسداشت و تکریم «ایران» و «ایرانی بودن» اجرا می شده اند. روند نمایشنامه نویسی در بوشهر از دهه چهل شمسی به دلایل مختلف ادبی،هنری،سیاسی و اجتماعی وارد مسیر دیگری می شود. همه چیز جدی تر از گذشته می شود؛ حتی نمایشنامه نویسی. نویسنده ها بیشتر می شوندو موضوع ها متنوع تر. این مسیر در نمایشنامه نویسی استان بوشهر در شش دهه گذشته (از دهه چهل تا امروز) از نظر کمی و کیفی سیر صعودی را طی کرده است.گسترده شدن طیف هنرمندان و نویسندگان،حضور دانشکده های تئاتری،وجود جشنواره های متعدد ،افزایش کلاس های آموزشی مهمترین دلایلی هستند که موجب رونق هنر تئاتر و نمایشنامه نویسی در بوشهر شدند.
بررسی تاریخی نمایشنامه نویسی در استان بوشهر نشان می دهد که نویسندگان در ادوار گذشته بر اساس نگرش و نوع نگاه با رویکردهای ذیل آثار خود را به رشته تحریر درآورده اند:
الف/ رویکرد تاریخی. ( تاریخ ایران کهن / تاریخ معاصر/ تاریخ استان بوشهر)
ب) رویکرد سیاسی.
ج) رویکرد به ادبیات کهن.
د) رویکرد اجتماعی.(فارغ از مسائل سیاسی)
ه) رویکرد دینی،مذهبی و اعتقادی.
و) رویکرد نو و مدرن.
علاوه بر این دسته بندی که بر اساس نوع نگرش و رویکرد نویسندگان انجام شده و برای هر کدام نمونه های متعددی وجود دارد؛ می توان نمایشنامه نویسی در استان بوشهر را بر اساس نگرش جغرافیایی که به گمانم ریشه ی مهم زایش دو فرهنگ عنی در این دیار است در دو دسته مورد مطالعه قرار داد:
الف) نمایشنامه های دریایی
ب) نمایشنامه های بیابانی.
بر اساس این بستر و پیش درآمد کوتاه حالا می توان به نمایشنامه «کلات نامه» رسید.
«کلات نامه» نمایشنامه ایست با رویکرد تاریخی. تاریخی که مربوط به دبیات کهن ایران نیست؛ بلکه تاریخ استان بوشهر و بر اساس وقایع و حوادث و رویدادهای آن نوشته شده است. استان بوشهر علیرغم جغرافیای کوچک خود حوادث پرفراز و فرودی را تجربه کرده است. یکی از مهمترین این حوادث «نهضت جنوب» است و مسائل و حواشی پیرامون آن. این رویدادها ، اتفاقات ریز و درشتی را در دل خود به شکل پیدا و پنهان دارند که کلیت آن را تاریخ روایت کرده است ؛ اما سرشار از قصه ها، متل ها،حوادثی است که در کلیت موضوع نگنجیده و تاریخ به سادگی از کنار آن ها گذشته بذون مکث و تاملی بر آن ها. همین قصه های نگفته منشا و آبشخور مهمیست برای نویسندگان و شاعران بومی تا با کنکاس آنها را بیابند و بازآفرینی کنند که این خود سود دو سویه است ؛ هم برای تاریخ و هم ادبیات نمایشی و نویسنده. سعید گلچمن نویسنده نمایشنامه «کلات نامه» نخستین گام را در این مسیر درست برداشته است: «توجه و تمرکز به تاریخ و بوم زیست خود.» او از دل این توجه قصه ای خلق کرده که بخشی از تاریخ پنهان نهضت جنوب را در تنگستان برای مخاطبین روشن می کند. اگر چه ممکن است در کلیت حوادث تاثیر گذار این نهضت ، این قضه به چشم نیاید که مهم نیست البته، اما یک نویسنده آگاه همین قصه ی حاشیه ای را پر رنگ می کند و به مخاطبش عرضه و روشن است که مخاطب با آن ارتباط خوب و مناسبی برقرار می کند. اشاره کرذم که سعید گلچمن این گام را درست و اصولی برداشته است؛ واقیت آنست که هر نویسنده ای برای رسیدن به این که بتواند بر تاریخ و فرهنگ بوم خود متمرکز شود مهمترین نکته اینست که به آن «باور» داشته باشد که این بستریست که می توان بر آن آثاری خلق کرد درخور و شایسته. پس از این باور ، «آگاهی» و «شناخت» مهمترین است. آگاهی و شناخت از همه ویژگی های آن اقلیم . این دو اگر در کنار هم قرار گیرند بدون تردید هر نویسنده ای می تواند اثری خلق کند شایسته ی تاریخ،فرهنگ قوم و بوم و اقلیم خود. به گمانم این یک نوع «نشانداری در ادبیات نمایشی» است که باید آگاهانه بر آن مکث کرد و نمایشنامه نویسان هر اقلیمی با باورمندی آگاهانه ، بدون هراس آثاری خلق کنند ملی و فراملی. لازمه عمده پیگیری این فکر اینست که نویسندگان به این باور برسند که می توان با بومی اندیشیدن به جهانی شدن برسند.
علاوه بر این، «کلات نامه» از منظر جغرافیایی به عنوان یک «نمایشنامه ی بیابانی» قلمداد می شود و نمایشنامه ی بیابانی آثاری هستند که به زندگی،آداب و مراسم و آیین ها و تاریخ مردمی می پردازند که دور از دریایند و گذران زندگی و روزگارشان وابسته به کشاورزی و دامداریست. در «کلات نامه» نشانه پر رنگی از فرهنگ بیابانی دیده می شود که شاخصه مهمیست. آن نشانه «نخلستان» است که نشانه ای جذاب و زیباست از فرهنگ بیابانی و تنگستان یکی از نقاط مهم نخل و نخلداری و باغداری در جنوب ایران است که نویسنده به سادگی از آن نگذشته است.
سعید گلچمن در کلات نامه چند کار مهم کرده است. او با نگاه و تمرکز بر تاریخ قوم و بوم خود موضوعی را برگزیده که بر آن شناخت و آگاهی دارد و از دل این تاریخ قصه ای خلق کرده عاشقانه که برای مخاطب جذاب است. از منظر دراماتیکی هم قصه را خوب پرداخت کرده است. علاوه بر این ، او بر این بستر فرهنگی بومی ، گویش منطقه مورد نظر قصه را نیز استفاده کرده است. نهراسیدن از عناصر و نشانه های بومی و قومی به گمانم می تواند به نشانداری ادبیات نمایشی هر جغرافیایی از ایران کمک شایانی کند. به شرط آن که چینش عناصر و نشانه ها درست ،صحیح و اصولی باشد و بر مبنای شناخت و آگاهی صورت بگیرد و به همین دلایل است که «کلات نامه» در جغرافیای خود مخاطب بسیار دارد و مگر یک اثر نمایشی چه چیزی می خواهد غیر از این ؟
امیدوارم نویسندگان جوان ، بدون ترس و واهمه ، با مسلح کردن خود به دانش و شناخت از تاریخ و فرهنگ بوم خود آثاری خلق کنند که مردم پیرامون را به سالن ها بکشانند. مسیر روشن چنین نویسندگان آگاهی، قطعا در ادبیات نمایشی ایران درخشان خواهد بود.
«کلات نامه» را بخوانید..