بوشهری ها / جنوب، همیشه زادگاه صداهایی بوده که از دل موج و نخل برمیخیزند؛ هنرمندانی که روایتشان بوی دریا میدهد و جانشان با آیین گره خورده است. از مرشدان نقال قهوهخانههای بوشهر و بندر، تا صداهای کهن نیانبان و دهل؛
از روایتگری بهمن عیوق در خوزستان و جادوی علی غلامی بر صحنههای تئاتر آبادان و بوشهر، تا روایتگر بیبدیلی چون خالو قنبر راستگو، همه گواهاند که این خاک، خاستگاه آیین و روایت است.
در میان این میراث سترگ، نامی میدرخشد که برای همیشه بر تارک تئاتر آیینی ایران حک شده است: *ایرج صغیری*. او نه فقط یک کارگردان و نمایشنامهنویس، که پیشگام آیین بر صحنهی تئاتر معاصر ایران بود. صغیری با قلندرخونه نشان داد که جنوب، نه در حاشیه، که در متن تاریخ نمایش ایران ایستاده است.
قلندرخونه فقط یک اثر نمایشی نبود؛ روایت بود، آیین بود، آغاز راه تئاتر جنوب بود؛ مرثیه و حماسه درهمتنیده بود. او قلندرخونه را چونان پیر راه، به صحنه آورد؛ قلندری که بیهیچ زرقوبرق، اما با تمام حقیقت، در جان تماشاگر خانه کرد.
*ایرج صغیری*، چراغدار صحنههای خاموش بود؛ هر اثرش فانوسی شد برای نسل بعد، هر کلامش مرشدی شد برای آیندگان. او با آیین به صحنه آمد و با آیین زیست؛ و اکنون نیز با آیینی آرام، صحنهی زمین را ترک گفت.
امروز، دریا و نخلستانهای جنوب، هر دو عزادارند.
امروز، بوشهر یکبار دیگر داغدار است.
صدای بم و محزون دریا با نوای دمام و نیانبان درهم آمیخته و میگوید:
*یکی از بزرگترین پاسداران آیین، از میان ما رفت.*
صحنه خاموش شد، اما فانوس او همچنان میسوزد.
او با آخرین تعظیم، آرام از صحنهی زمین پایین آمد، اما نامش بر دیوار تئاتر آیینی ایران، جاودانه حک شده است.
خاک جنوب بر او سبک،
و یادش، تا همیشه، مایهی افتخار و تسلی جانهای مشتاق هنر آیینی باد.
ساسان شکوریان
نمایشگر جنوب
شیراز - ۱۰ شهریورماه ۱۴۰۴
عکس