از او پرسیدم دیدگاهش درباره گمانه زنی های مطرح شده در این زمینه چیست که گفت اگر لازم باشد موضوع را در مجلس مورد بررسی قرار می دهیم و این موضوع یکی از گزینه های ما در مقابل غرب است. (در آن زمان شیطنت های خبرنگاری ام بیشتر بود). من مصاحبه را با تیتر:«ایران تنگه هرمز را می بندد» تنظیم کردم و منتشر شد. خیلی زود بازتاب گسترده ای پیدا کرده و اغلب رسانه های داخلی و خارجی آن را بازنشر دادند.شب تماس گرفت. عصبانی بود و گفت یا مصاحبه را اصلاح و تکذیب می کنی و یا شکایت می کنم.دقیقأ به خاطر دارم که گفت تیتری که زده ای آنارشیستی است. به او گفتم مصاحبه به صورت گسترده بازتاب پیدا کرده و در شرایط فعلی اصلاح و یا تکذیب آن امکان پذیر نیست و ممکن است از نظر شغلی برایم مشکل ساز شود. تلفن را بدون خداحافظی قطع کرد.
فردای آن روز با او تماس گرفتم. کمی آرام تر شده بود. گفت نمی خواهم به خاطر من موقعیت شغلی یک جوان با مشکل مواجه شود. بعدها با او دوستی مان بیشتر شد و چون محل غذاخوری خبرنگاران با نمایندگان یکی بود(الان را نمی دانم) بعضی اوقات ما را به میز خودش دعوت می کرد تا با او غذا بخوریم. در اخلاق ممتاز بود و در کارش استاد. از درون مومن به کرامت انسان و منافع ملی بود و علی رغم اینکه خاستگاه اصولگرایی داشت ما یک چهره فراجناحی،عدالت خواه و فساد ستیز بود.
واقعیت این است که پس از آن مصاحبه پیشرفت ها و گشایش هایی در موقعیت شغلی ام ایجاد شد که در آینده ام تأثیرگذار بود و تا امروز که در کنار ما نیست با کسی به جز نزدیکان درباره این موضوع سخنی نگفته بودم. خبر درگذشت چنین انسان شریف و بزرگواری که از اعتبار خود گذشت تا مبادا موقعیت شغلی یک جوان به مخاطره نیفتد برایم متأثرکننده و سخت بود.
رسم ادب و انصاف نبود نسبت به بزرگی اش ادای دین نکنم و این راز سربه مهر را به احترام شرافتش پس از درگذشتش مطرح نکنم. می دانم تا حیات داشت راضی به مطرح کردن چنین مسأله ای نبود؛ چرا که برای بزرگی که به شرافت زیسته بود این اتفاق کوچک بود و به شمار نمی آمد.
روح دکتر احمد توکلی شاد ویادش گرامی.